- یجوز (یَ)
جایز است. رواست.
- لایجوز، جایز نیست. روا نیست. ناروا. رجوع به لایجوز شود
- لایجوز، جایز نیست. روا نیست. ناروا. رجوع به لایجوز شود
معنی یجوز - جستجوی لغت در جدول جو
- یجوز
روا، جایز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پروانه، اجازۀ رسمی که از طرف دولت برای انجام کاری معیّن صادر شود، اجازه نامه، لیسانس، حکم، فرمان، اذن، اجازه، لهی، پروانچه، جواز
اجازه دهنده، تجویز کننده
اجازه دهنده، تجویز کننده
((تَ جَ وُّ))
فرهنگ فارسی معین
آسان گرفتن، آسان فراگرفتن، عفو کردن (گناه را)، سخنی به مجاز گفتن، سبک گزاردن (نماز را)، جمع تجوزات
