موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد، جاندار، ذی روح، برای مثال جانور از نطفه می کند، شکر از نی / برگ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲ - ۳۰۳) کرم روده، حشره، به ویژه حشرۀ موذی و گزنده، حیوان، برای مثال نماند جانور از وحش و طیر و ماهی و مور / که بر فلک نشد از بی مرادی افغانش (سعدی - ۱۱۳) کنایه از شخص ستمگر، بی ادب، موذی یا بدجنس، کنایه از انسان، برای مثال گفتم که جانور ز جهان خود نهایت است / گفتا پیمبر است نهایت ز جانور (ناصرخسرو۱ - ۲۷۲) جانور گویا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی جانور دوپا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی
موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد، جاندار، ذی روح، برای مِثال جانور از نطفه می کند، شکر از نِی / برگِ تر از چوبِ خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲ - ۳۰۳) کِرم روده، حشره، به ویژه حشرۀ موذی و گزنده، حیوان، برای مِثال نمانَد جانور از وحش و طیر و ماهی و مور / که بر فلک نشد از بی مرادی افغانش (سعدی - ۱۱۳) کنایه از شخص ستمگر، بی ادب، موذی یا بدجنس، کنایه از انسان، برای مِثال گفتم که جانور ز جهان خود نهایت است / گفتا پیمبر است نهایت ز جانور (ناصرخسرو۱ - ۲۷۲) جانور گویا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی جانور دوپا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی
تمرین عملیات جنگی برای آماده سازی نیروها و نمایش میزان توانایی آنان، رزمایش، به کارگیری ترفندهای زیرکانه برای انجام رساندن کاری، کنایه از خودنمایی کردن
تمرین عملیات جنگی برای آماده سازی نیروها و نمایش میزان توانایی آنان، رزمایش، به کارگیری ترفندهای زیرکانه برای انجام رساندن کاری، کنایه از خودنمایی کردن
مرکب از ’ی’ وصل + ’ان’ جمع، چون کلمه مفردی به ’آ’ ختم شود مثل دانا و شما، غالباً در جمع ’یان’ علامت جمع است: دانایان، شمایان، توانایان، (یادداشت مؤلف)، گاهی چون کلمه ای به های بیان حرکت ختم شود، بهنگام نسبت، ’ان’ در آخر کلمه آرند و ها را بدل به یاء کنند، چون مادیان در نسبت به ماده و کاویان در نسبت به کاوه، (یادداشت مؤلف)
مرکب از ’ی’ وصل + ’َان’ جمع، چون کلمه مفردی به ’آ’ ختم شود مثل دانا و شما، غالباً در جمع ’یان’ علامت جمع است: دانایان، شمایان، توانایان، (یادداشت مؤلف)، گاهی چون کلمه ای به های بیان حرکت ختم شود، بهنگام نسبت، ’ان’ در آخر کلمه آرند و ها را بدل به یاء کنند، چون مادیان در نسبت به ماده و کاویان در نسبت به کاوه، (یادداشت مؤلف)
یکی از جبال درۀ لار. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 157) ، یکی از چهار بخش چهاردانگه. (سفرنامۀ رابینو ص 57) ، یکی از شعب فرعی رودلار که در سمت راست آن واقع است. (سفرنامۀ رابینو ص 41). و رجوع به صفحات 79 و 57 و 56 همان کتاب شود
یکی از جبال درۀ لار. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 157) ، یکی از چهار بخش چهاردانگه. (سفرنامۀ رابینو ص 57) ، یکی از شعب فرعی رودلار که در سمت راست آن واقع است. (سفرنامۀ رابینو ص 41). و رجوع به صفحات 79 و 57 و 56 همان کتاب شود
به معنی خلخال، دختر کالب بن یفنه که پسر عمویش وی را از عثنئیل تزویج نمود، چه کالب با خود شرط کرده بود که هر کس ’دبیر’را به قتل برساند دختر خود را بدو تزویج نماید، پس عثنئیل وی را زده عکسه را به حبالۀ نکاح خود درآوردو پدرش چشمه های فوقانی و تحتانی را با املاک حوالی آنها علاوه بر مهر به وی داد. (از قاموس کتاب مقدس)
به معنی خلخال، دختر کالب بن یفنه که پسر عمویش وی را از عثنئیل تزویج نمود، چه کالب با خود شرط کرده بود که هر کس ’دبیر’را به قتل برساند دختر خود را بدو تزویج نماید، پس عثنئیل وی را زده عکسه را به حبالۀ نکاح خود درآوردو پدرش چشمه های فوقانی و تحتانی را با املاک حوالی آنها علاوه بر مهر به وی داد. (از قاموس کتاب مقدس)
شهرکی است در سواحل رمله از اعمال فلسطین در شام که وزیر مصریان ملقب به قاضی القضاه ابومحمد حسن بن عبدالرحمن یازوری بدان منسوب است وی مردی باهمت و مورد مدح و ستایش بود، همچنین احمد بن محمد بن بکر رملی ابوبکر قاضی یازوری فقیه از حسن بن علی یازوری حدیث کرده است واسودبن حسن برذعی از او حکایت کرده و ابوالقاسم علی بن محمد بن زکریای صقلی رملی و ابوالحسن علی بن احمد بن محمد حافظ همه بدان بلدۀ کوچک منسوبند، (معجم البلدان)
شهرکی است در سواحل رمله از اعمال فلسطین در شام که وزیر مصریان ملقب به قاضی القضاه ابومحمد حسن بن عبدالرحمن یازوری بدان منسوب است وی مردی باهمت و مورد مدح و ستایش بود، همچنین احمد بن محمد بن بکر رملی ابوبکر قاضی یازوری فقیه از حسن بن علی یازوری حدیث کرده است واسودبن حسن برذعی از او حکایت کرده و ابوالقاسم علی بن محمد بن زکریای صقلی رملی و ابوالحسن علی بن احمد بن محمد حافظ همه بدان بلدۀ کوچک منسوبند، (معجم البلدان)
نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال، هولشتاین، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی، براندنبورگ و برونزویک و از جنوب غربی به لیپ، ایالت هس ناسو و وستفالیا و از مغرب به هلند محدود میشود طول این ایالت از مشرق به مغرب 310هزار گز و عرض آن 290هزار گز میباشد. اراضی آن مسطح و در قسمت جنوب آن تپه هایی دیده میشود که بیش از 170 گز ارتفاع ندارند. در قسمت جنوب شرقی سلسله کوههای هارتس کشیده شده است. قسمت شرقی دشت هانور از جنگلهای صنوبر و کاج پوشیده شده. اراضی شمال شرقی آن بواسطۀ رود الب حاصلخیز است. چندین رود دیگر از جمله سو و امس اراضی آن را مشروب میکنند. بیشتر جاها و مخصوصاً قسمت غربی آن پست و مردابی و در آن تعداد بسیاری برکه و دریاچه های کم عمق وسیع به وجود آمده و در ته این دریاچه ها و برکه ها نوعی از خاک سیاه دیده میشود که از نباتات پوسیده به عمل آمده و از آنها به جای سوخت استفاده میشود. سایر اراضی ریگ زار و در بعضی از نقاط با خاکهای دیگری که برای کشاورزی بسیار مناسب است مخلوط شده و قدرت کشت و زرع فراوانی به وجود آورده است. هوای این ایالت در نقاط مختلف، گوناگون است، از جمله نواحی کوهستانی هارز بسیار سرد، ولی در قسمتهای شمال غربی کاملاً معتدل و ملایم و در سواحل، مرطوبی است. با اینکه مقداری از اراضی، مردابی و برخی دیگر ریگ زار وخارستان است، معهذا اهالی فعال آن به اهمیت زراعت پی برده، با بستن سدها و حفر خندقها برای آب، محصولات فراوانی به عمل می آورند که عمده آن عبارت از انواع غلات، کتان، تنباکو، و چوب است. همچنین مراتع و چراگاهها و چمن زارهای وسیعی احداث کرده و در آنها حیوانات اهلی بسیار پرورش میدهند. در کوههای هارز، معادن سرب، طلا، نقره، مس، منگنز و در جاهای دیگر معادن زغال سنگ و نفت بسیار وجود دارد. در سواحل آن، کهربا و نوعی مروارید به دست می آید. اهالی به زبان آلمانی معمول در شمال که مشابهت به زبان هلندی دارد، تکلم میکنند. در قسمت های شمال غربی، قوم فریزون و در طرف مشرق، یک قوم کوچک اسلاوی معروف به ’واند’ زندگی میکنند. مذهب نزدیک به 80 درصد اهالی، کیش لوتر و بقیه پروتستانی و یهودی هستند. فرهنگ و معارف در این سرزمین ترقی و پیشرفت قابل ملاحظه کرده، چنانکه در شهر گوتینگن، دانشگاه بزرگ مجهز و در شهر هانور مرکز این ایالت کالج صنعتی و در شهرهای دیگراین ایالت مدارس عالی، کتابخانه، موزه، رصدخانه، باغ نباتات و بسیاری از مؤسسه های علمی موجود است. صنایع مربوط به آهن کاری و به عمل آوردن کتان و کنف پیشرفت شایانی کرده و بقیۀ صنایع به اندازۀ احتیاجات محلی است. بیشتر رودهایش قابل کشتی رانی است و خطوط آهن و جاده های کامل و به اندازۀ کفایت وجود دارد. تجارت بری و بحری آن در نهایت فعالیت و حرارت میباشد. بازارها و مکاریهای بسیار در این ایالت دایر گردیده که مرکز داد و ستد محصولات و ذخائر و حیوانات و غیره میباشند. هانور از زمانهای قدیم دارای استقلال بوده و به عنوانهای دوکی و مارگراوی اداره میشد. در سال 1814 میلادی به پادشاهی تبدیل گشت و در سال 1866 بر ضد دولت پروس، از اتریش طرفداری کرد و در نتیجۀ غلبه پروس، استقلال هانور از دست رفت و به پروس ملحق گردید. (ازدایره المعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی) نام شهر بزرگی است در آلمان، مرکز ایالت هانور در شمال غربی آن کشور که در 255 هزارگزی شهر برلن قرار دارد. جمعیت آن در سال 1950 میلادی 444296 تن بوده است. قسمتی از بناها و عمارات این شهر قدیمی است، ولی در قسمت جدیدش کوی و برزنهای زیبا و منظم و ابنیۀ عالی و خوش منظر و کاخهای مخصوص سلاطین سابق و باغ و باغچه های بسیار باصفا، کتابخانه، مدارس صنعتی، مدرسه نظام، کلیسای بدیع و پرتکلف، میدانهای وسیع متعدد، مجسمه ها و هیاکل زیبا، چاپخانه ها، کارخانه های منسوجات، اسلحه سازی، پیانوسازی و نظایر آن وجوددارد. این شهر دارای موقع تجارتی مهم و تجارت فعالی میباشد. خط آهن برلین به کلن و هامبورگ به فرانکفورت از این شهر میگذرد. (ازقاموس الاعلام ترکی) (از دایره المعارف بریتانیکا) نام جزیره ای است در اقیانوسیه که انتهای شمالیش در 22 درجه و 2 دقیقه از عرض شمالی قرار گرفته و مساحتش به 1476 هزار گز مربع بالغ میشود. قسمت داخلی آن کوهستانی و سواحلش جنگلی و حاصلخیز است. اهالی در کشتی رانی مهارت دارند. (از قاموس الاعلام ترکی)
نام ایالت وسیعی است در آلمان که از طرف شمال به بحر شمال، هولشتاین، هامبورگ و مکلنبورگ و از جانب مشرق و جنوب شرقی به ساکسونی، براندنبورگ و برونزویک و از جنوب غربی به لیپ، ایالت هس ناسو و وستفالیا و از مغرب به هلند محدود میشود طول این ایالت از مشرق به مغرب 310هزار گز و عرض آن 290هزار گز میباشد. اراضی آن مسطح و در قسمت جنوب آن تپه هایی دیده میشود که بیش از 170 گز ارتفاع ندارند. در قسمت جنوب شرقی سلسله کوههای هارتس کشیده شده است. قسمت شرقی دشت هانور از جنگلهای صنوبر و کاج پوشیده شده. اراضی شمال شرقی آن بواسطۀ رود الب حاصلخیز است. چندین رود دیگر از جمله سو و امس اراضی آن را مشروب میکنند. بیشتر جاها و مخصوصاً قسمت غربی آن پست و مردابی و در آن تعداد بسیاری برکه و دریاچه های کم عمق وسیع به وجود آمده و در ته این دریاچه ها و برکه ها نوعی از خاک سیاه دیده میشود که از نباتات پوسیده به عمل آمده و از آنها به جای سوخت استفاده میشود. سایر اراضی ریگ زار و در بعضی از نقاط با خاکهای دیگری که برای کشاورزی بسیار مناسب است مخلوط شده و قدرت کشت و زرع فراوانی به وجود آورده است. هوای این ایالت در نقاط مختلف، گوناگون است، از جمله نواحی کوهستانی هارز بسیار سرد، ولی در قسمتهای شمال غربی کاملاً معتدل و ملایم و در سواحل، مرطوبی است. با اینکه مقداری از اراضی، مردابی و برخی دیگر ریگ زار وخارستان است، معهذا اهالی فعال آن به اهمیت زراعت پی برده، با بستن سدها و حفر خندقها برای آب، محصولات فراوانی به عمل می آورند که عمده آن عبارت از انواع غلات، کتان، تنباکو، و چوب است. همچنین مراتع و چراگاهها و چمن زارهای وسیعی احداث کرده و در آنها حیوانات اهلی بسیار پرورش میدهند. در کوههای هارز، معادن سرب، طلا، نقره، مس، منگنز و در جاهای دیگر معادن زغال سنگ و نفت بسیار وجود دارد. در سواحل آن، کهربا و نوعی مروارید به دست می آید. اهالی به زبان آلمانی معمول در شمال که مشابهت به زبان هلندی دارد، تکلم میکنند. در قسمت های شمال غربی، قوم فریزون و در طرف مشرق، یک قوم کوچک اسلاوی معروف به ’واند’ زندگی میکنند. مذهب نزدیک به 80 درصد اهالی، کیش لوتر و بقیه پروتستانی و یهودی هستند. فرهنگ و معارف در این سرزمین ترقی و پیشرفت قابل ملاحظه کرده، چنانکه در شهر گوتینگن، دانشگاه بزرگ مجهز و در شهر هانور مرکز این ایالت کالج صنعتی و در شهرهای دیگراین ایالت مدارس عالی، کتابخانه، موزه، رصدخانه، باغ نباتات و بسیاری از مؤسسه های علمی موجود است. صنایع مربوط به آهن کاری و به عمل آوردن کتان و کنف پیشرفت شایانی کرده و بقیۀ صنایع به اندازۀ احتیاجات محلی است. بیشتر رودهایش قابل کشتی رانی است و خطوط آهن و جاده های کامل و به اندازۀ کفایت وجود دارد. تجارت بری و بحری آن در نهایت فعالیت و حرارت میباشد. بازارها و مکاریهای بسیار در این ایالت دایر گردیده که مرکز داد و ستد محصولات و ذخائر و حیوانات و غیره میباشند. هانور از زمانهای قدیم دارای استقلال بوده و به عنوانهای دوکی و مارگراوی اداره میشد. در سال 1814 میلادی به پادشاهی تبدیل گشت و در سال 1866 بر ضد دولت پروس، از اتریش طرفداری کرد و در نتیجۀ غلبه پروس، استقلال هانور از دست رفت و به پروس ملحق گردید. (ازدایره المعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی) نام شهر بزرگی است در آلمان، مرکز ایالت هانور در شمال غربی آن کشور که در 255 هزارگزی شهر برلن قرار دارد. جمعیت آن در سال 1950 میلادی 444296 تن بوده است. قسمتی از بناها و عمارات این شهر قدیمی است، ولی در قسمت جدیدش کوی و برزنهای زیبا و منظم و ابنیۀ عالی و خوش منظر و کاخهای مخصوص سلاطین سابق و باغ و باغچه های بسیار باصفا، کتابخانه، مدارس صنعتی، مدرسه نظام، کلیسای بدیع و پرتکلف، میدانهای وسیع متعدد، مجسمه ها و هیاکل زیبا، چاپخانه ها، کارخانه های منسوجات، اسلحه سازی، پیانوسازی و نظایر آن وجوددارد. این شهر دارای موقع تجارتی مهم و تجارت فعالی میباشد. خط آهن برلین به کلن و هامبورگ به فرانکفورت از این شهر میگذرد. (ازقاموس الاعلام ترکی) (از دایره المعارف بریتانیکا) نام جزیره ای است در اقیانوسیه که انتهای شمالیش در 22 درجه و 2 دقیقه از عرض شمالی قرار گرفته و مساحتش به 1476 هزار گز مربع بالغ میشود. قسمت داخلی آن کوهستانی و سواحلش جنگلی و حاصلخیز است. اهالی در کشتی رانی مهارت دارند. (از قاموس الاعلام ترکی)
طریقۀ تنظیم عمل یک دستگاه. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح نظامی) فن رهبری دسته های نظامی در یک منطقه و آن عبارت از این است که در حدود مأموریت محوله کلیۀ وسایل خود رابه روی دشمن تمرکز دهند، حتی الامکان از روی غافلگیری دشمن و تأمین قوای خودی. (فرهنگ فارسی معین) ، تمرین عملیات نظامی. (فرهنگ فارسی معین)
طریقۀ تنظیم عمل یک دستگاه. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح نظامی) فن رهبری دسته های نظامی در یک منطقه و آن عبارت از این است که در حدود مأموریت محوله کلیۀ وسایل خود رابه روی دشمن تمرکز دهند، حتی الامکان از روی غافلگیری دشمن و تأمین قوای خودی. (فرهنگ فارسی معین) ، تمرین عملیات نظامی. (فرهنگ فارسی معین)
دهی است از دهستان باهو کلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 28هزارگزی جنوب خاور دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به ریمیدان. جلگه، گرمسیر، مالاریائی و دارای 400 تن سکنه است. آب آن از باران و چاه است. محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان باهو کلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 28هزارگزی جنوب خاور دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به ریمیدان. جلگه، گرمسیر، مالاریائی و دارای 400 تن سکنه است. آب آن از باران و چاه است. محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)