محل گردآمدن گروهی با هدف خاص، انجمن، مرکز، در علم فیزیک نقطه ای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم می رسند، آتشدان، آتش خانه، منقل، کوره، نام دو ماه از ماه های سریانی یا رومی، مطابق دسامبر و ژانویه، برای مِثال گذشته بر تو هر آذار بهتر از کانون / نهاده با تو هر امروز وعدۀ فردا (انوری - ۱۸)
موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد، جاندار، ذی روح، برای مِثال جانور از نطفه می کند، شکر از نِی / برگِ تر از چوبِ خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲ - ۳۰۳) کِرم روده، حشره، به ویژه حشرۀ موذی و گزنده، حیوان، برای مِثال نمانَد جانور از وحش و طیر و ماهی و مور / که بر فلک نشد از بی مرادی افغانش (سعدی - ۱۱۳) کنایه از شخص ستمگر، بی ادب، موذی یا بدجنس، کنایه از انسان، برای مِثال گفتم که جانور ز جهان خود نهایت است / گفتا پیمبر است نهایت ز جانور (ناصرخسرو۱ - ۲۷۲) جانور گویا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی جانور دوپا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی