جدول جو
جدول جو

معنی یانسون - جستجوی لغت در جدول جو

یانسون
(نِ)
شکل عامیانۀ انیسون، گیاهی معطر که دانۀ آن در مشروبات و شیرینها به کارمی رود: و ینبغی ان ینشروا علی وجهه الابازیر الطیبه مثل الکمون الابیض و الکمون الاسود و السمسم و الیانسون و نحو ذلک. (معالم القربه فی احکام الحسبه ص 91)
لغت نامه دهخدا
یانسون
رازیانه شامی از گیاهان
تصویری از یانسون
تصویر یانسون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهسون
تصویر شاهسون
(پسرانه)
شاه دوست، شاه + سون (به نیکی تعریف کننده)، نام چند طایفه از طوایف ترک در ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانسور
تصویر سانسور
سانسور (Censorship) یا بازبینی محتوایی به معنای ویرایش یا حذف بخش هایی از محتوای فیلم، تلویزیونی یا هر نوع اثر هنری است که به دلایل مختلف انجام می شود. این عمل به طور عمده به دلیل محدودیت های فرهنگی، اخلاقی، سیاسی یا قوانین قانونی صورت می گیرد. در بسیاری از کشورها، مقررات خاصی برای محتوایی که به نمایش عمومی می رسد وجود دارد، و سانسور برای اطمینان از اینکه محتوایی که به جامعه نشان داده می شود، با استانداردها و قوانین موجود سازگار است، انجام می شود.
سانسور ممکن است شامل حذف صحنه های خشونت آمیز، مواد مخدر، صحنه های جنسی، واژگان غیرمناسب یا موضوعات سیاسی حساس باشد. همچنین ممکن است تغییراتی در داستان، دیالوگ ها یا تصاویر برای تطبیق با استانداردهای محتوای مورد نظر صورت گیرد.
گاهی اوقات سانسور ممکن است به یک اثر هنری ضربه بزند و برخی از هنرمندان و منتقدان ممکن است این رویکرد را به عنوان محدود کننده و نادرست برشمرند، اما در بسیاری از جوامع، سانسور به عنوان یک ابزار لازم برای حفظ استانداردها، اخلاق و امنیت عمومی در نظر گرفته می شود.
تعیین اینکه چه بخش هایی از فیلم، یا اینکه اساسا چه فیلمی، باید پخش عمومی شود و در معرض تماشای مردم قرار گیرد. سانسور از سوی سازمان ها و نهادهای مختلف اعمال می شود، نظیر نهادهای دولتی، دادگستری یا نهاد های مذهبی، قومی و اخلاقی. سانسور همیشه محل بحث و اظهار نظرهای متفاوت بوده و در هر جامعه ای با جامعه دیگر فرق دارد. به دلیل آنکه سینما و ارزش های اجتماعی دستخوش تحول اند، در هر زمان مسئله خاصی ممکن است مشمول سانسور شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از انیسون
تصویر انیسون
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است، بادیان رومی، رازیانۀ رومی، زیرۀ رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهسون
تصویر شاهسون
در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه، در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه، از ایل های بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند، هر یک از اعضای ایل شاهسون، شاه دوست، دوستدار شاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانستن
تصویر تانستن
توانستن، از عهدۀ انجام دادن کاری برآمدن، قدرت بر کاری داشتن، توانا بودن، توانایی داشتن، یارستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سانسور
تصویر سانسور
تفتیش و مراقبت از طرف دولت در فیلم ها، نمایشنامه ها، مطالب روزنامه ها و مطبوعات و حذف برخی مطالب به صلاح دید آن ها پیش از انتشار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یارستن
تصویر یارستن
از عهده برآمدن، توانستن، یارایی داشتن، برای مثال خرد را و جان را که داند ستود؟ / وگر من ستایم که یارد شنود؟ (فردوسی - ۱/۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پانسیون
تصویر پانسیون
خانه یا مؤسسه ای که در ازای دریافت ماهیانۀ مبلغ معینی، مسکن و خوراک در اختیار افراد قرار دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانستن
تصویر دانستن
دانایی و آگاهی داشتن، گمان کردن، پنداشتن، به حساب آوردن، برای مثال گر از پیوند او فخریت نبود / چنین دانم که هم عاری نباشد (انوری - ۸۲۰)
تشخیص دادن، برای مثال شب و روز در بحر سودا و سوز / ندانند زآشفتگی شب ز روز (سعدی۲ - ۲۰۸)
شناختن، توانستن
فرهنگ فارسی عمید
به معنی کسی که خداوند او را می بیند، مردی از بنی یهودا بود، (نحمیا 11:5) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
به معنی خلخال، دختر کالب بن یفنه که پسر عمویش وی را از عثنئیل تزویج نمود، چه کالب با خود شرط کرده بود که هر کس ’دبیر’را به قتل برساند دختر خود را بدو تزویج نماید، پس عثنئیل وی را زده عکسه را به حبالۀ نکاح خود درآوردو پدرش چشمه های فوقانی و تحتانی را با املاک حوالی آنها علاوه بر مهر به وی داد. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گارسون
تصویر گارسون
پیشخدمت کافه رستوران و مهمانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاسمون
تصویر یاسمون
پارسی تازی گشته یاسمین یاسمن از گیاهان یاسمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارستن
تصویر یارستن
طاقت داشتن، توانا بودن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یافکون
تصویر یافکون
بر می گردانند دروغ می گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانستن
تصویر مانستن
مانند شدن به چیزی، شبیه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانستن
تصویر تانستن
توانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهسون
تصویر شاهسون
یک فرد از ایل شاهسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانسوخ
تصویر تانسوخ
چیز نفیستحفه نایاب که بعنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانسوق
تصویر تانسوق
چیز نفیستحفه نایاب که بعنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانستن
تصویر دانستن
آگاهی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانسور
تصویر دانسور
رقصنده، رقاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرسون
تصویر ایرسون
یونانی تازه شده (زرورق) برفک طلق زرورق
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده رازیانه رومی ازگیاهان گیاهی از تیره چتریان که یکساله است و ارتفاعش تا 50 سانتیمتر میرسد. برگهایش بشکل شبت و گلهایش چتری و میوه اش کوچک است و عطر تندی دارد رازیانج شامی بادیان رومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانسور
تصویر سانسور
تفتیش مطبوعات و مکاتیب و نمایشها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پانسیون
تصویر پانسیون
مهمانخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانسون
تصویر شانسون
فرانسوی ترانه، ژاژ
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که با پرداخت ماهیانه در آن مسکن گزینند و از کلیه امکانات آن برخوردار شوند، اقامتگاهی که از مسافران یا مشتریان خود به طور کامل یا نیمه کامل پذیرایی کند، مهمانکده، شبانه روزی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانسوخ
تصویر تانسوخ
تنسوخ. تنسخ. تانکسوق. تنکسوق. تنسق، چیز نفیس، تحفه نایاب که به عنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانستن
تصویر تانستن
((نِ تَ))
توانستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانستن
تصویر دانستن
((نِ تَ))
با خبر شدن، شناختن، توانستن، به حساب آوردن، پنداشتن، فهمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یارستن
تصویر یارستن
جرات داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانستن
تصویر دانستن
فهمیدن
فرهنگ واژه فارسی سره