جدول جو
جدول جو

معنی یالرود - جستجوی لغت در جدول جو

یالرود
نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است که از 4 آبادی تشکیل شده و مرکز آن دهی به همین نام است، این دهستان در حدود 1500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)، و رجوع به فقرۀ قبل شود
دهی است از بخش نور شهرستان آمل با 700 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام رودخانه ای در مازندران که مشروب میکند بلوک نور را، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
یالرود
نام روستایی در نور، از توابع نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یالمند
تصویر یالمند
ویژگی مردی که زن و فرزند دارد، برای مثال ضعیفم یالمندم تنگدستم / چه خوانم داستان رامی و ویس (سوزنی - لغتنامه - یالمند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یالغوز
تصویر یالغوز
مرد تنها و مجرد، بی بند و بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
چیزی که به رسم یادگار به کسی می دهند، یادگار، مراسمی که به یاد کسی برگزار شود
فرهنگ فارسی عمید
نام رودخانه ای است که از خلخال سرچشمه میگیرد و از طرف شمال به سفیدرود میریزد، (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 183)، آب شال رود از جبال شال برمیخیزد و بحدود برندق بسفید رود میریزد، (نزهه القلوب ص 223)، و رجوع به فهرست تاریخ جهانگشای جوینی شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین، با 307 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
بندر را گویند و آن جایی است بر کناردریا برای فرود آمدن کالاها و متاع و اجناس ممالک بیگانه آباد کنند، (فرهنگ ترکتازان هند از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادرود
تصویر شادرود
هاله خرمن ماه، فرش، تخت پادشاهی، پرده ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یالمند
تصویر یالمند
عیالمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یالقوز
تصویر یالقوز
شخص تنها و مجرد و بی زن و بچه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بی یال بی زن، بی بند و بار، یکه تنها آدم تنهاومجرد وبی زن وبچه: یکه و یالقوز و بی هیچ احساس مسئولیت عمر سی و پنجساله اش راطی کرده بود، بی قید بی بندوبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
یادگار، یادگاری، مراسمی که به یاد کسی برگزار شود
مجلس یادبود: مجلسی که از برای یادبود و تذکر مرده برپا دارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یالمند
تصویر یالمند
((مَ))
مخفّف عیالمند، شخصی که زن و فرزند دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یالقوز
تصویر یالقوز
شخص مجرد، بی زن و فرزند، بی قید و بند، کسی که مشکل و دردسر ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهرود
تصویر شاهرود
رود بزرگ، نوعی ساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
خاطره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
Commemoration, Commemorative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
commémoration, commémoratif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
纪念 , 纪念的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
maadhimisho, ya ukumbusho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
기념 , 기념의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
স্মরণ , স্মরণীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
स्मरण , स्मरणीय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
Gedenken, denkmals
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
commemorazione, commemorativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
herdenking, gedenkwaardig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
вшанування , меморіальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
памятник , памятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
upamiętnienie, pamiątkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
conmemoración, conmemorativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
comemoração, comemorativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یادبود
تصویر یادبود
記念 , 記念的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی