جدول جو
جدول جو

معنی یافر - جستجوی لغت در جدول جو

یافر
(فَ / فِ)
بازیگر. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). بازیگر و حقه باز. (ناظم الاطباء) ، رقاص. (برهان) (ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ نظام آرد: سراج گوید: بعضی رقاص نیز گفته اند و ظاهراً مبدل یاور است، در این صورت تصحیف در این معنی است که یاریگر به رای مهمله را بازیگر به رای معجمه خوانده اند و جهانگیری از سروری و او از مؤید نقل کرده، پس تصحیف از جهانگیری نیست. (از حاشیۀ برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ظافر
تصویر ظافر
(پسرانه)
ظفریابنده، پیروزی یابنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یاور
تصویر یاور
(پسرانه)
کمک و همدست و یار، یاری دهنده، کمک کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یافا
تصویر یافا
(دخترانه)
زیبایی، جمال، نام شهری قدیمی در ساحل مدیترانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یاسر
تصویر یاسر
(پسرانه)
نام پدر عمار، از یاران خاص پیامبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نافر
تصویر نافر
نفرت دارنده، رمنده، غالب، چیره شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافر
تصویر بافر
دارای فر و شکوه، باشکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وافر
تصویر وافر
بسیار، زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، معتدٌ به، بی اندازه، غزیر، مفرط، موفّر، جزیل، متوافر، درغیش، موفور، عدیده، خیلی، به غایت، کثیر
در علوم ادبی در علم عروض بحری که از تکرار سه یا چهار بار مفاعلتن حاصل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یافه
تصویر یافه
یاوه، هرزه، بیهوده، بی معنی، ناپدید، گم شده، سردرگم، پریشان، برای مثال خواسته تاراج گشته سر نهاده بر زیان / لشکرت همواره یافه چون رمۀ رفته شبان (رودکی - ۵۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یابر
تصویر یابر
ده یا آب و زمینی که پادشاه برای مدد معاش به کسی واگذار کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافر
تصویر کافر
آنکه پیرو دین توحیدی نیست، بی دین، بی ایمان، کنایه از ظالم، بی رحم، ناسپاس، کفران کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حافر
تصویر حافر
گود کننده، کنندۀ زمین، جمع حوافر، سم، سنب، سم ستور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یافت
تصویر یافت
یافتن، پیدا کردن، دریافتن، حس کردن
یافت شدن: پیدا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظافر
تصویر ظافر
پیروزی یابنده، پیروز، ظفریابنده
فرهنگ فارسی عمید
دانه چین: مرغ، دزد، شباویز نگونسار مرغی است که دو پای خود را به شاخه بندد و خود را سرازیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافر
تصویر کافر
ضد مومن، بی دین، بی کتاب، ناگرویده، ناسپاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یافت
تصویر یافت
پیدا کردن، بدست آوردن تحصیل کردن، دانستن شناختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یافع
تصویر یافع
کودکی که نزدیک به سن بلوغ رسیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یافه
تصویر یافه
بیهوده، هرزه، باطل، یاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاور
تصویر یاور
یاری دهنده، مددکار، نصیر، ولی
فرهنگ لغت هوشیار
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وافر
تصویر وافر
بسیار، فراوان، افزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافر
تصویر نافر
نفرت کننده، رمنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافر
تصویر غافر
آمرزنده گناه، آمرزنده و پوشنده گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شافر
تصویر شافر
ولگسار، کناره چوز، کناره زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظافر
تصویر ظافر
پیروز پیروزمند ظفر یابنده فیروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رافر
تصویر رافر
جهنده رگ جهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زافر
تصویر زافر
یاری دهنده: در برداشتن بار، مهتر بزرگ مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافر
تصویر سافر
مسافر، به سفر رونده، سفر کننده، کاروانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حافر
تصویر حافر
گود کننده، حفر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافر
تصویر تافر
چرکین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حافر
تصویر حافر
((فِ))
حفر کننده، سم، جمع حوافر، کفش چوبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سافر
تصویر سافر
((فِ))
سفرکننده، مفرد سفره، سفار، رسول، سفیر، کاتب، مفرد سفره، زن گشاده روی، مفرد سوافر، اسب کم گوشت، فرشته ای که اعمال بندگان را نگاه می دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاور
تصویر یاور
معاون، آسیستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کافر
تصویر کافر
بی خدا، خدا نشناس
فرهنگ واژه فارسی سره