جدول جو
جدول جو

معنی یاسر - جستجوی لغت در جدول جو

یاسر
(پسرانه)
نام پدر عمار، از یاران خاص پیامبر
تصویری از یاسر
تصویر یاسر
فرهنگ نامهای ایرانی
یاسر
(سِ رَ)
کوهی است در منازل ابی بکر بن کلاب که آن را یا سره خوانند سری بن حاتم گوید:
لقد کنت اهوی یاسر الرمل مره
فقد کاد جنی یاسرالرمل یذهب.
(معجم البلدان و تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
یاسر
(سِ)
شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهی الارب) (آنندراج). شترکش. (ناظم الاطباء). کشندۀ شتر. جزار. (از اقرب الموارد) ، قسمت کننده جزور قمار. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنکه جزور قمار راتصدی می کند. (از اقرب الموارد) ، قمارباز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). و سمی المقامر یاسراً، لانه بسبب ذلک یجزی لحم الجزوز وقال الواحدی: من یسر الشی ٔ اذا وجب والیاسر الواجب بسبب القدح. (بلوغ الارب ج 2 ص 54). ج، ایسار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ج، یسر. (مهذب الاسماء). ج، یاسرون. (تاج العروس) ، آسان. (از منتهی الارب) (آنندراج). سهل. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، چپ. (از منتهی الارب) (آنندراج). طرف چپ. (ناظم الاطباء). خلاف یامن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
یاسر
(سِ)
ابن تنعم یکی از ملوک یمن است و ابوریحان در نسب او آرد: هواسعد بن عمرو بن ربیعه بن مالک بن صبیح بن عبدالله بن زید بن یاسر بن تنعم الحمیری. (آثار الباقیه ص 40). و رجوع به یاسر نیعم شود
خادم هارون الرشید و کسی است که به فرمان هارون جعفر برمکی را بقتل رسانید. رجوع به حبیب السیر جزو سوم از مجلد دوم و معجم الادباء ج 2 ص 167 و دستورالوزراء ص 52 و 53 شود
لغت نامه دهخدا
یاسر
آسان، چپی سوی چپ، گوشت فروش شتر کش -1 طرف چپ، قمار باز، قسمت کننده جزور قمار
فرهنگ لغت هوشیار
یاسر
((س ِ))
طرف چپ، قمارباز
تصویری از یاسر
تصویر یاسر
فرهنگ فارسی معین
یاسر
چپ، یسار، قمار، میسر، قمارباز، مقمر، یسیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاور
تصویر یاور
(پسرانه)
کمک و همدست و یار، یاری دهنده، کمک کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیاسر
تصویر سیاسر
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
چپ، طرف چپ، سمت دست چپ، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاسر
تصویر خاسر
زیان دیده، زیان رسیده، زیان کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاسر
تصویر جاسر
جسور، دلیر، بی باک، گستاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاسر
تصویر حاسر
دریغ خورده، حسرت خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیاسر
تصویر تیاسر
به سمت چپ گردیدن، به طرف چپ مایل شدن، انحراف به چپ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکسر
تصویر یکسر
یک باره، یک بارگی، همه، همگی، سراسر
فرهنگ فارسی عمید
(لیا لِ)
دهی جزء دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری رودسر و یکهزارگزی شوسۀ لاهیجان به شهسوار. جلگه، معتدل و مرطوب. دارای 175 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا برنج، چای و به. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سِ رَ)
پادشاهی از پادشاهان تبع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سِ ری ی)
منسوب است به یاسر پدر عمار صحابی مشهور. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بهره کردن گوشت جزور را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقسیم کردن گوشت میسر میان خود. (از اقرب الموارد) ، آسان گرفتن با یکدیگر. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: تیاسروا فی الصداق، ای تساهلوافیه و لاتغالوا. (اقرب الموارد) ، به سوی چپ گرفتن، خلاف تیامن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ذوالیمینین و ذوالیسارین شود، (اصطلاح نجوم) نزد منجمان آن است که چون کوکب را قبول در وند رابع بود، مطرح شعاع هر دو تسدیس و تربیع تحت الارض باشد. و این دلیل ضعف و نحوست قوی است. و آن کوکب را ذوالیسارین خوانند. (از کفایهالتعلیم) (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(قَ سِ)
جمع واژۀ قیسری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قیسری شود
لغت نامه دهخدا
(سیا سَ)
قلم تراشیدۀ نویسندگی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیاه سر، ساراست و آن پرنده ای باشد معروف. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قصبۀ مرکز بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری است که در 72 هزارگزی جنوب شرقی ساری و 84 هزارگزی دامغان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و هوایش معتدل است و 2300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
آن که طرف دست چپ را می گیرد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
قصبه ای است از دهستان نیاسر بخش قمصر شهرستان کاشان. در 45 هزارگزی شمال غربی قمصر، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 3200 تن سکنه است. آبش ازچشمۀ معروف و مهم نیاسر و در حدود 90 رشته قنات کوهستانی تأمین می شود. محصول عمده آن غلات و تنباکو وپنبه و ابریشم و انواع میوه هاست. شغل اهالی زراعت وگله داری و صنعت دستی زنان قالی بافی است. از آثار ابنیۀ باستانی، خرابه های آتشکدۀ دورۀ ساسانیان و پناهگاههای زیرزمینی باقی است. مزارع حسامه، بیدآباد وچندین مزرعۀ دیگر جزء این قصبه بوده و دارای آبشارمهمی نیز می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حاسر
تصویر حاسر
برهنه، بی زره بی زره بی خود، برهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسر
تصویر تاسر
بهانه کردن، درنگ کردن بهانه آوردن، درنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاسر
تصویر خاسر
زیانکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسر
تصویر ایسر
شدنی تر، سوی چپ، خوارتر آسان تر، دست چپ چپ مقابل ایمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیاسر
تصویر تیاسر
بسمت چپ گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسر
تصویر جاسر
دلیر، گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیاسر
تصویر تیاسر
((تَ سُ))
به طرف چپ مایل شدن، مقابل تیامن، سمت چپ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاور
تصویر یاور
معاون، آسیستان
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی