جدول جو
جدول جو

معنی سیاسر

سیاسر
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
تصویری از سیاسر
تصویر سیاسر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیاسر

سیاسر

سیاسر
آن چه سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار

سیاسر

سیاسر
قلم تراشیدۀ نویسندگی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیاه سر، ساراست و آن پرنده ای باشد معروف. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سیاست

سیاست
نگاهداشتن، نگاهداری، حفاظت، مملکت داری و اداره مردم
سیاست
فرهنگ لغت هوشیار