حالت و چگونگی یازنده. تمطی. تمدد. کش و قوس: و اما کسلانی و خویشتن کشیدن و یازندگی که آن را التمطی گویند... (ذخیرۀخوارزمشاهی). در تاج المصادر بیهقی تمطی ’خویش یازیدن و خرامیدن’ معنی شده است. رجوع به تمطی شود
حالت و چگونگی یازنده. تمطی. تمدد. کش و قوس: و اما کسلانی و خویشتن کشیدن و یازندگی که آن را التمطی گویند... (ذخیرۀخوارزمشاهی). در تاج المصادر بیهقی تمطی ’خویش یازیدن و خرامیدن’ معنی شده است. رجوع به تمطی شود
عمل سازنده. سازنده بودن، بنّایی، صانعی. عاملی، عمل جاعل، عمل سازنده و نوازندۀ یکی از آلات موسیقی. ساززنی. نوازندگی. نواپیشگی. خنیاگری. مطربی: به ساز جهان برد سازندگی نوائی نزد جز نوازندگی. نظامی. ، سازواری. سازگاری. هم آهنگی: و میان ایشان (میان عناصر، خدای تبارک و تعالی) صلحی کرد تا مدتی، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، کارگری و کارسازی، اثرکنندگی. (ناظم الاطباء)، اجرای برنامه ای از موسیقی. (استینگاس). رجوع به ساختن شود
عمل سازنده. سازنده بودن، بنّایی، صانعی. عاملی، عمل جاعل، عمل سازنده و نوازندۀ یکی از آلات موسیقی. ساززنی. نوازندگی. نواپیشگی. خنیاگری. مطربی: به ساز جهان برد سازندگی نوائی نزد جز نوازندگی. نظامی. ، سازواری. سازگاری. هم آهنگی: و میان ایشان (میان عناصر، خدای تبارک و تعالی) صلحی کرد تا مدتی، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، کارگری و کارسازی، اثرکنندگی. (ناظم الاطباء)، اجرای برنامه ای از موسیقی. (استینگاس). رجوع به ساختن شود
از باختن، . حیله گری. مکاری. (از غیاث اللغات بنقل از مصطلحات وبهار عجم). کنایه از حیالی. (آنندراج) : بسکه بازندگی از مردم عالم دیدم صورت گنجفه خلقم بنظر می آید. محسن تأثیر (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 264 شود، بازو کوفتن، چنانکه پهلوانان در وقت کشتی کنند. (آنندراج)
از باختن، . حیله گری. مکاری. (از غیاث اللغات بنقل از مصطلحات وبهار عجم). کنایه از حیالی. (آنندراج) : بسکه بازندگی از مردم عالم دیدم صورت گنجفه خلقم بنظر می آید. محسن تأثیر (از آنندراج). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 264 شود، بازو کوفتن، چنانکه پهلوانان در وقت کشتی کنند. (آنندراج)