جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یابندگی

تابندگی

تابندگی
شعشعه. پرتوافشانی. برّاقی. برق. تلألؤ. درخشندگی:
ستاره درآمد بتابندگی
برآسود خلق از شتابندگی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سابندگی

سابندگی
در تداول عوام گاهی بجای سایندگی آید. رجوع به سایندگی شود
لغت نامه دهخدا

یازندگی

یازندگی
حالت و چگونگی یازنده. تمطی. تمدد. کش و قوس: و اما کسلانی و خویشتن کشیدن و یازندگی که آن را التمطی گویند... (ذخیرۀخوارزمشاهی). در تاج المصادر بیهقی تمطی ’خویش یازیدن و خرامیدن’ معنی شده است. رجوع به تمطی شود
لغت نامه دهخدا