- یارلیغ
- بنگرید به یرلیغ
معنی یارلیغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یرلیغ
در دورۀ مغول، فرمان حاکم و پادشاه
ترکی جغتایی نشان (پایزه)، فرمان گشاد نامه حکم وفرمان پادشاه: و بها الدین را بمزید عاطفت مخصوص گردانید و اورا پایزه ویرلیغ به آلتمغاداد (اوکتای)، یایرلیغ خانی. فرمان پادشاه (ایلخانان ودوره های بعدی)
حجاری بر جسته
توانایی، طاقت، قدرت، دلیری، یارگی
مه غلیظ، مه تیره که در زمستان هوا را تیره و تاریک کند
ای کاش کاشکی (تمنی ترجی) ای کاشکی، ای کاش، مهمان تو آمدیم یا لیت یا لیتم از آن دو میهمانشت. (انوری)
توانایی قدرت، جرات
بخاری که در زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شود و اطراف را تیره و تاریک سازد، تمن، ماغ، میغ، نژم
توانایی، طاقت، جرأت، دلیری، مجال، فرصت
ترکی چابک سوار سوار دلاور، شخص معروف مشهور، از اعلام کسان
یارایی، توانایی، مجال و فرصت
کلمه ای که در مقام آرزوی چیزی می گویند، ای کاش، کاشکی
این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف بکار رود: هنگامیکه دو آشنا بیکدیگر رسند و از دیدار هم خوشحال شوند. یایاعلی گفتن، باب دوستی باکسی گشودن، هنگامیکه دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند. یا یا علی کردن، نام علی را گفتن و از او مدد خواستن
توانائی و قدرت و قوت، جرات و جسارت
سوار دلاور، شخص معروف، مشهور. (اخ) از اعلام کسان
((عَ))
فرهنگ فارسی معین
هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند، گفتن باب دوستی با کسی گشودن، هنگامی که دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند، کردن نام
مدد، اعانه
کمک، دوستی، همدمی، همراهی
یاری جستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن، یاری خواستن
یاری خواستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن
یاری دادن: کمک کردن
یاری رساندن: کمک رساندن
یاری کردن: کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
یاری جستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن، یاری خواستن
یاری خواستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن
یاری دادن: کمک کردن
یاری رساندن: کمک رساندن
یاری کردن: کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
اعانت، کمک، دستگیری، پایمردی، مساعدت
کمک، مدد