جدول جو
جدول جو

معنی یارلیغ - جستجوی لغت در جدول جو

یارلیغ
بنگرید به یرلیغ
تصویری از یارلیغ
تصویر یارلیغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یارتیغ
تصویر یارتیغ
یرلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرلیغ
تصویر یرلیغ
در دورۀ مغول، فرمان حاکم و پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
ترکی جغتایی نشان (پایزه)، فرمان گشاد نامه حکم وفرمان پادشاه: و بها الدین را بمزید عاطفت مخصوص گردانید و اورا پایزه ویرلیغ به آلتمغاداد (اوکتای)، یایرلیغ خانی. فرمان پادشاه (ایلخانان ودوره های بعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرلیغ
تصویر یرلیغ
((یَ))
حکم و فرمان پادشاه
یرلیغ خانی: فرمان پادشاه (ایلخانان و دوره های بعدی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مارلین
تصویر مارلین
(دخترانه)
برج، پناهگاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یارعلی
تصویر یارعلی
(پسرانه)
یار (فارسی) + علی (عربی) یار و یاور علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بارلیف
تصویر بارلیف
حجاری بر جسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارایی
تصویر یارایی
توانایی، طاقت، قدرت، دلیری، یارگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارمیغ
تصویر تارمیغ
مه غلیظ، مه تیره که در زمستان هوا را تیره و تاریک کند
فرهنگ فارسی عمید
ای کاش کاشکی (تمنی ترجی) ای کاشکی، ای کاش، مهمان تو آمدیم یا لیت یا لیتم از آن دو میهمانشت. (انوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارایی
تصویر یارایی
توانایی قدرت، جرات
فرهنگ لغت هوشیار
بخاری که در زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شود و اطراف را تیره و تاریک سازد، تمن، ماغ، میغ، نژم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یارایی
تصویر یارایی
توانایی، طاقت، جرأت، دلیری، مجال، فرصت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتلیغ
تصویر اتلیغ
ترکی چابک سوار سوار دلاور، شخص معروف مشهور، از اعلام کسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارلی
تصویر بارلی
(دخترانه)
بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یارین
تصویر یارین
(دخترانه)
خوشحالی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یارگی
تصویر یارگی
یارایی، توانایی، مجال و فرصت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یالیت
تصویر یالیت
کلمه ای که در مقام آرزوی چیزی می گویند، ای کاش، کاشکی
فرهنگ فارسی عمید
این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف بکار رود: هنگامیکه دو آشنا بیکدیگر رسند و از دیدار هم خوشحال شوند. یایاعلی گفتن، باب دوستی باکسی گشودن، هنگامیکه دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند. یا یا علی کردن، نام علی را گفتن و از او مدد خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارگی
تصویر یارگی
توانائی و قدرت و قوت، جرات و جسارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتلیغ
تصویر اتلیغ
سوار دلاور، شخص معروف، مشهور. (اخ) از اعلام کسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یارگی
تصویر یارگی
((رَ))
یارایی، توانایی، مجال، فرصت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یالیت
تصویر یالیت
((لَ تْ یا تَ))
ای کاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاعلی
تصویر یاعلی
((عَ))
هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند، گفتن باب دوستی با کسی گشودن، هنگامی که دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند، کردن نام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاری
تصویر یاری
مدد، اعانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یاری
تصویر یاری
کمک، دوستی، همدمی، همراهی
یاری جستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن، یاری خواستن
یاری خواستن: کمک خواستن، مدد خواستن، استفاده کردن
یاری دادن: کمک کردن
یاری رساندن: کمک رساندن
یاری کردن: کمک کردن، توانستن، مدارا کردن، تقویت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاری
تصویر یاری
اعانت، کمک، دستگیری، پایمردی، مساعدت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاری
تصویر یاری
کمک، مدد
فرهنگ فارسی معین