- گیهه
- از قبیل کاه و ینجه و جز آن که خوراک ستوران باشد
معنی گیهه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باجه
قریه، روستا و قصبه
فاحشه، زن بدکار
آواز اسب، بانگ اسب
گروهه، مخفف گروهه، گروه
باجه، گیشه، جایگاه مخصوص فروش بلیت یا گرفتن و دادن پول در سینما، بانک و مانند آن ها، دریچه، روزنه
ابزاری که برای نگه داشتن، فشار دادن و یا گرفتن چیزی به کار می رود، انبر، وسیله ای چوبی، فلزی یا پلاستیکی برای نگاه داشتن لباس روی طناب یا میله، وسیله ای برای جمع کردن یا نگه داشتن موی سر، وسیله ای برای ضمیمه کردن کاغذها به هم، در پزشکی وسیله ای برای بستن رگ و مانند آن
هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
روستا، ده، قریه، آبادی، دهکده، کل، رستاق
آبگینه، شیشه، بلور، آیینه، تنگ بلور، شیشۀ شراب
تمشک
گره کوچک گرهک گرهچه، کنه شتر: و باکی نبود که گرهه از خویشتن بدور کند و روا نبود که هیچ بوی خوشی بخویشتن در مالد
نبات، رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت، علف سبز، سبزه
آلتی که چیزی را بگیرد و نگاه دارد، انبر کوچک
گیجی گیجش: سر گیجه
نوعی پای افزار که رویه آن را از ریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمانهای پنبه ای بافته و زیره یا ته آنرا گاه از چرم و بیشتر از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند، نوعی از کفش است
مخفف آبگینه بمعنای شیشه
نام جایی و مقامی
فرانسوی باجه
هر رستنی که از زمین بروید
((وِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی کفش که رویه آن از نخ یا ابریشم بافته می شود
گیوه ها را ور کشیدن: کنایه از تصمیم به رفتن گرفتن و آماده حرکت شدن
گیوه ها را ور کشیدن: کنایه از تصمیم به رفتن گرفتن و آماده حرکت شدن
نوعی کفش که رویۀ آن از نخ یا ابریشم بافته می شود و ته آن از چرم یا پارچه است
آواز اسب، بانگ اسب
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ