مخفف گیاه است. گیاه و علف را گویند. (از برهان قاطع) (از صحاح الفرس) (از بهار عجم) (انجمن آرا) (آنندراج) : زمرد و گیه سبز هر دو یکرنگ است ولیک از آن به نگین دان کنند از این به جوال. حکیم ازرقی (از بهار عجم). عیسی و خرش هر دو چو در مجلس مااند آن را چو سماع آمد این را گیهی گو. سنایی. رجوع به گیاه شود
مخفف گیاه است. گیاه و علف را گویند. (از برهان قاطع) (از صحاح الفرس) (از بهار عجم) (انجمن آرا) (آنندراج) : زمرد و گیه سبز هر دو یکرنگ است ولیک از آن به نگین دان کنند از این به جوال. حکیم ازرقی (از بهار عجم). عیسی و خرش هر دو چو در مجلس مااند آن را چو سماع آمد این را گیهی گو. سنایی. رجوع به گیاه شود
تکۀ چوب کلفت که هنگام شکستن یا اره کردن کنده یا تخته لای آن می گذارند، گاز، فانه، پانه، پهانه، فهانه، بغاز، پغاز، براز میله یا تکۀ آهن که در ماشین ها برای محکم ساختن میلۀ چرخ کنار آن می کوبند
تکۀ چوب کلفت که هنگام شکستن یا اره کردن کنده یا تخته لای آن می گذارند، گاز، فانِه، پانِه، پَهانِه، فَهانِه، بَغاز، پَغاز، بَراز میله یا تکۀ آهن که در ماشین ها برای محکم ساختن میلۀ چرخ کنار آن می کوبند
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
سیاه، رنگی مانند رنگ زغال، هر چیزی که به رنگ زغال باشد، آنکه پوست بدنش سیاه باشد، حبشی، زنگی، تیره، تاریک، کم ارزش، پست، آلوده به گناه، کثیف، چرک، بدیمن، نامبارک
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین
آن چه برنگ زغال باشد اسود، تیره تاریک، رنگ زغال سواد. توضیح تیره ترین رنگهاست و آن رنگی است خارج از دسته رنگهای اصلی و فرعی. چون این رنگ را به رنگ دیگر اضافه کنند آن را تیره سازد مقابل سفید، کسی که سیاه پوست باشد، حبشی زنگی، اسب سیاه رنگ، خط چهارم از جمله هفت خط جام ارزق، مست طافح سیاه مست، نحس شوم. یا بازار سیاه. بازاری که در آن قیمت اشیا را بیش از قیمت اصلی خرید و فروش کنند. یا (میان) سیاه و سفید فرق کردن (تشخیص دادن) خواندن و توانستن سواد داشتن، سی ثلثین