- گیاهکاری
- زراعت برزگری کشت کاری
معنی گیاهکاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل و حالت سیاهکار سیاه کردن تسوید، بدکاری فسق، ظلم ستم
بزه کاری بزه گری مجرمیت خطا کاری: خواهم که درین گناهکاری سیماب شوم ز شرمساری. (نظامی)
Culpability, Guiltiness
culpabilidade, culpa
Schuldigkeit, Schuld
виновность , вина
провина
culpabilidad
culpabilité
colpevolezza, colpa
schuld, schuldgevoel
अपराधिता , अपराधिता
kesalahan, perasaan bersalah
범죄 , 죄책감
אשם , אשם
罪责 , 罪恶感
罪 , 罪悪感
suçluluk
ความผิด , ความผิด
অপরাধিতা , অপরাধবোধ
گناہ , گناہ گاری
جريمةٌ , ذنبٌ
آنکه گیاه کارد زارع برزگر
خسارت
دو رویی ریواسکاری دو سخنی عمل و حالت ریا کار دورویی منافقی
خسران بردن زیانگری
عمل تباهکار خرابکاری، فسق فجور، زنا
افراط، مبالغه، اسراف
گناهکار، جمع گناهکارگان
دارای گیاه بودن سبزه داشتن
افراط، مبالغه
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان