جدول جو
جدول جو

معنی گگا - جستجوی لغت در جدول جو

گگا
پدر پدربزرگ، لقب بسیار محترمانه برای افراد محبوب و دوست
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آگا
تصویر آگا
(پسرانه)
آگاه، مطلع، با خبر،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گدا
تصویر گدا
نادار، بینوا، کسی که وجه معاش خود را به رایگان از دیگران طلب کند، کنایه از خسیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرا
تصویر گرا
بنده، غلام، حجام، دلاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیا
تصویر گیا
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزا
تصویر گزا
گزاییدن، گزند رساندن، نیش زدن، گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشا
تصویر گشا
گشادن، پسوند متصل به واژه به معنای گشاینده مثلاً مشکل گشا، کارگشا، کشورگشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوا
تصویر گوا
گواه، آگاه، شاهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شگا
تصویر شگا
تیردان، ترکش
فرهنگ فارسی عمید
نقل و نبات و میوه های خشک، (برهان)، آجیل، قاقا (در زبان اطفال)، قاقالی لی (در زبان اطفال) :
در کنارش نه آن زمان گاگا
تا شود سرخ چهره اش چو لکا،
سنائی غزنوی (رشیدی، از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان با 459 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، بنشن، انگور و انار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
مرد بزرگ در عقل و کیاست. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
چوگان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گشاینده. همیشه به صورت ترکیب آید: بخت گشا. بندگشا. بند و گشا. پاگشا. جهان گشا. چهره گشا. دل گشا. راه گشا. رگ گشا (فصاد). روزه گشا. روگشا. عالم گشا. عقده گشا. کارگشا. کشورگشا. گره گشا. گیتی گشا. مشکل گشا. نافه گشا. ولایت گشا:
دم از کار کشورگشایی زنم.
نظامی.
تیغ مبارزان نکند دردیار خصم
چندان اثر که همت کشورگشای تو.
سعدی.
ولایت گشایان گردن فراز
نشستند و بردند شه را نماز.
نظامی.
رجوع به هر یک از این مدخلها در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
مخفف گناه. (مخفف آن است)
لغت نامه دهخدا
(لَ رِ)
دهی کوچک است از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن. واقع در پنجاه هزارگزی باختری تنکابن. کوهستانی، سردسیر و دارای 40 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
ادگار نقاش و حکاک و حجار امپرسیونیست فرانسوی (1834- 1917 م). تولد و وفات او در پاریس بود. وی در فن بیان اشکال و حرکات با سادگیی نیرومند مهارتی بسزا داشت، و رسام و رنگ آمیز بزرگی بشمار میرود. دگا صورت اشخاص و صحنه های رقص و حیات روزانه را نقاشی کرده است. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به دایرهالمعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
گزنده و گزندرساننده. زیان زننده. (برهان) (جهانگیری) :
تریاق در دهان رسول آفرید حق
صدیق را چه غم بود از زهر جان گزا.
سعدی.
رجوع به گزای شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُ)
ترکش. تیردان. جعبه. کیش. (ناظم الاطباء). تبدیل شغا. (آنندراج) (انجمن آرا). ترکش، کیش و تیردان باشد و به عربی جعبه خوانند. (برهان). تیردان باشد و آنرا ترکش، کیش، شغا و شقاه نیز نامند. و به تازی جعبه گویند. (فرهنگ جهانگیری). تیردان بود. (لغت فرس اسدی). شکا. (از یادداشت مؤلف) :
همچو کمان کند سر کلک وی از شکوه
تیر عدوی مملکت شاه در شگا.
سوزنی (از جهانگیری).
و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
نام عام آن دسته از موجودات زنده که ظاهرا حرکتی ندارند و در یک جا ثابت هستند و مواد معدنی را مستقمیا از محیط اطراف خود (خاک یا آب) جذب میکنند و بوسیله عمل کربن گیری که بوسیله ذرات کلروفیل در برابر خورشید انجام میشود مواد آلی قابل استفاده ای برای تغذیه سلولهای خود بوجود میاورند. باید دانست که در بین گیاهان فقط قارچها هستند که چون فاقد کلروفیل میباشند قادر بجذب کربن در برابر نور خورشید نیستند بدین جهت یا غالبا بر روی بقایای آلی سایر موجودات زنده میزیند و یا طفیلی موجودات زنده میشوند. در صورت اول آنها را گندروی و در حالت دوم انگل (طفیلی) نامند رستنی نبات گیا جمع گیاهان گیاهها. یا گیاه تر انجبین. (تر انگبین) خارشتر. یا گیاه ترکی. وج. یا گیاه تورنسل. گیاهی است از تیره فرفیون که از عصارء آن تورنسل معمولی را که یک معرف شیمیایی است استخراج میکنند غبیرا نیل. توضیح تورنسل یا آفتاب گردان یک معرف شیمیایی است که محلولش در حالت خنثی بنفش رنگ است و در برابر باز ها آبی رنگ و در برابر اسید ها قرمز رنگ میشود. این ماده از گیاهان مختلف دیگر از جمله نوعی لیخن (گلسنگ) بنام روسلا تنکتوریا و گل آفتاب پرست نیز بدست میاید. یا گیاه حساس. درختچه ایست از تیره پروانه واران و از دسته گل ابریشمها که در موقع لمس برگهایش روی یکدیگر میخوابند. گلهای این گیاه کوچک و گل آذینش سنبله و یا کلاپرک است. میوه اش بشکل غلاف (شبیه باقلا) میباشد. در حدود 300 گونه از این گیاه شناخته شده که متعلق بنواحی گرم کره زمین هستند حساسه مختشیه مستحیه. یا گیاه عقرب. گل آفتاب پرست. توضیح از این گیاه تورنسل که یک معرف شیمیایی است نیز بدست میاورند. یا گیاه مریم. علف مریم. یا گیاهان. ( جمع گیاه) رستنیها نباتات گیاه. یا از آهن گیاه روییدن، عملی غیر ممکن اتفاق افتادن: نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر که روید از آهن گیا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنا
تصویر گنا
گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشا
تصویر گشا
گشاینده، مانند: عقده گشا، عالم گشا و
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزا
تصویر گزا
گزنده و گزند رساننده، زیان رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گدا
تصویر گدا
فقیر، مسکین، درویش، محتاج
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی باز کودک کسی که در سالمندی کار های بچگانه انجام می دهد خوردنی از نقل و نبات و میوه های خشک قاقا قاقالی (کودکان) : در کنارش نه آن زمان گاگا تا شود سرخ چهره اش چولکا. (حدیقه سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرا
تصویر گرا
غلام، بنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگا
تصویر شگا
ترکش تیر دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگا
تصویر اگا
ترکی هشیوار مرد بزرگ در عقل و کیاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوا
تصویر گوا
مخفف گواه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگا
تصویر شگا
((شَ))
شگا. شغا، تیردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوا
تصویر گوا
((گُ))
مخفف گواه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیا
تصویر گیا
مخفف گیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گدا
تصویر گدا
((گَ یا گِ))
سایل، دریوزه گر
گدای سامره: کنایه از گدای بسیار سمج
گدا گشنه: بسیار فقیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرا
تصویر گرا
حجام، سرتراش، دلاک، بنده، غلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اگا
تصویر اگا
هشیار
فرهنگ واژه فارسی سره