جدول جو
جدول جو

معنی گژگن - جستجوی لغت در جدول جو

گژگن
(گُ ژَ گَ)
نام طائری که پرهای آن به تیر نصب کنند. (آنندراج). جغد. بوم. صرد. بترکی آنرا کوجوکن گویند. (شعوری ج 2 ورق 322). و رجوع به گژنه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فژگن
تصویر فژگن
فژاگن، چرکین، چرک آلود، پلید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آژگن
تصویر آژگن
در مشبکی که از پشت آن درون خانه دیده شود، در مشبک که از چوب یا نی درست کنند و مانع دیدن داخل خانه نباشد، غلبکن، غلبکین، غلبه کن
فرهنگ فارسی عمید
(گِ)
دری مشبک که از پس آن توان دیدن. غلبکن
لغت نامه دهخدا
(فَ گِ)
چرکن. (برهان). فژاکن. فژاگن. فژاگین. فژاک. رجوع به این کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(گُ گُ)
دلمل باشد و آن غله ای است که هنوز خوب نرسیده و گاهی در آتش بریان کنندو خورند. (برهان) (آنندراج). رجوع به کرکن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ گِ)
مخفف گرگین. شخصی را گویند که صاحب گر باشد، یعنی علت جرب داشته باشد چه گن به معنی صاحب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). اجرب. (لغت نامۀ حریری). جرباء. (بحر الجواهر) :
گر نخواهی رنج گر از گرگنان پرهیز کن
جهل گر است ای پسر پرهیز کن زین زشتگر.
ناصرخسرو.
رجوع به گرگین شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
روبر. وقایعنگار و سیاستمدار فرانسوی متولد در کالن (پادکاله). (1433- 1502 میلادی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آژگن
تصویر آژگن
در مشبک وسوراخ سوراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فژگن
تصویر فژگن
چرکین چرک آلود پلید پلشت
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به جرب مبتلی است گرگین: گر نخواهی رنج گراز گرگنان پرهیز کن جهل گراست ای پسر پرهیز کن زین زشت گر. (ناصر خسرو) غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد و آنرا گاه در آتش بریان کنند و خورند دلمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آژگن
تصویر آژگن
((گِ))
در مشبک، در سوراخ سوراخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرگن
تصویر گرگن
((گُ گُ))
غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد، و آن را گاه در آتش بریان کنند و خورند
فرهنگ فارسی معین
چوب لباسی گالشی
فرهنگ گویش مازندرانی