مخفف گرگین. شخصی را گویند که صاحب گر باشد، یعنی علت جرب داشته باشد چه گن به معنی صاحب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). اجرب. (لغت نامۀ حریری). جرباء. (بحر الجواهر) : گر نخواهی رنج گر از گرگنان پرهیز کن جهل گر است ای پسر پرهیز کن زین زشتگر. ناصرخسرو. رجوع به گرگین شود
مخفف گرگین. شخصی را گویند که صاحب گر باشد، یعنی علت جرب داشته باشد چه گن به معنی صاحب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). اَجرَب. (لغت نامۀ حریری). جرباء. (بحر الجواهر) : گر نخواهی رنج گر از گرگنان پرهیز کن جهل گر است ای پسر پرهیز کن زین زشتگر. ناصرخسرو. رجوع به گرگین شود
آنکه به جرب مبتلی است گرگین: گر نخواهی رنج گراز گرگنان پرهیز کن جهل گراست ای پسر پرهیز کن زین زشت گر. (ناصر خسرو) غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد و آنرا گاه در آتش بریان کنند و خورند دلمل
آنکه به جرب مبتلی است گرگین: گر نخواهی رنج گراز گرگنان پرهیز کن جهل گراست ای پسر پرهیز کن زین زشت گر. (ناصر خسرو) غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد و آنرا گاه در آتش بریان کنند و خورند دلمل