جدول جو
جدول جو

معنی گرگن

گرگن((گُ گُ))
غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد، و آن را گاه در آتش بریان کنند و خورند
تصویری از گرگن
تصویر گرگن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گرگن

گرگن

گرگن
آنکه به جرب مبتلی است گرگین: گر نخواهی رنج گراز گرگنان پرهیز کن جهل گراست ای پسر پرهیز کن زین زشت گر. (ناصر خسرو) غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد و آنرا گاه در آتش بریان کنند و خورند دلمل
فرهنگ لغت هوشیار

گرگن

گرگن
دلمل باشد و آن غله ای است که هنوز خوب نرسیده و گاهی در آتش بریان کنندو خورند. (برهان) (آنندراج). رجوع به کَرکَن شود
لغت نامه دهخدا

گرگن

گرگن
مخفف گرگین. شخصی را گویند که صاحب گر باشد، یعنی علت جرب داشته باشد چه گن به معنی صاحب هم آمده است. (برهان) (آنندراج). اَجرَب. (لغت نامۀ حریری). جرباء. (بحر الجواهر) :
گر نخواهی رنج گر از گرگنان پرهیز کن
جهل گر است ای پسر پرهیز کن زین زشتگر.
ناصرخسرو.
رجوع به گرگین شود
لغت نامه دهخدا

گرگین

گرگین
منسوب به گرگ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
گرگین
فرهنگ نامهای ایرانی

آرگن

آرگن
عنصر شیمیایی گازی، بی رنگ، بی بو و غیرقابل اشتعال که یک صدم هوا را تشکیل می دهد
آرگن
فرهنگ فارسی عمید