گردش، سیاحت گردیدن، دگرگون شدن در امور نظامی رفت و آمد ماموران انتظامی در محدوده ای خاص به منظور نظارت بر اوضاع در امور نظامی ماموری که این مراقبت و نظارت را بر عهده دارد
گردش، سیاحت گردیدن، دگرگون شدن در امور نظامی رفت و آمد ماموران انتظامی در محدوده ای خاص به منظور نظارت بر اوضاع در امور نظامی ماموری که این مراقبت و نظارت را بر عهده دارد
نخستین منظومۀ ایرانی که از روزگار کهن باقی مانده و قسمت عمدۀ آن سخنان زردشت است که شامل ۱۷ فصل و ۲۳۸ قطعه یا ۸۹۶ بیت است، کهن ترین و مقدس ترین قسمت اوستا، سرودهای زردشت، گاثان، گاتها
نخستین منظومۀ ایرانی که از روزگار کهن باقی مانده و قسمت عمدۀ آن سخنان زردشت است که شامل ۱۷ فصل و ۲۳۸ قطعه یا ۸۹۶ بیت است، کهن ترین و مقدس ترین قسمت اوستا، سرودهای زردشت، گاثان، گاتها
گفتن، گفتار، کلام گفت و شنفت: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید گفت و شنو: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید گفت و شنود: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید گفت و شنید: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه
گفتن، گفتار، کلام گُفت و شنفت: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید گُفت و شنو: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید گُفت و شنود: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه، گفت و شنید گُفت و شنید: گفتگو، گفتن و شنیدن، مباحثه
زنبور عسل. منج انگبین. نحل. زاوعسل. مگس انگبین. مگس عسل: دبر، گروه گبت انگبین. (منتهی الارب) : گبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت وز بر خوشبوی نیلوفر نشست چون گه رفتن فرازآمد بجست. رودکی (از فرهنگ اسدی نخجوانی). بفرمود تا یکی جوال را بزرگ از گبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جدال کردند تا برمد. (از نسخه ای از تاریخ بخارا). در تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 ’گیت’ با کاف تازی آمده است. رجوع به گبت خانه و گبت شود
زنبور عسل. منج انگبین. نحل. زاوعسل. مگس انگبین. مگس عسل: دبر، گروه گبت انگبین. (منتهی الارب) : گبت نادان بوی نیلوفر بیافت خوبش آمد سوی نیلوفر شتافت وز بر خوشبوی نیلوفر نشست چون گه رفتن فرازآمد بجست. رودکی (از فرهنگ اسدی نخجوانی). بفرمود تا یکی جوال را بزرگ از گبت سرخ پر کردند و ابروی را در آن جدال کردند تا برمد. (از نسخه ای از تاریخ بخارا). در تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 6 ’گیت’ با کاف تازی آمده است. رجوع به گبت خانه و گبت شود
درخت سده را گویند که درخت پشه غال است و بعربی شجرهالبق خوانند. (برهان). نام درختی است که آنرا دردارو و کنجک و سده و پشه دار و لامشکر و سارشکدار گویند. (جهانگیری). در غیاث اللغه درخت سدره آمده است. رجوع به شعوری ج 2 ورق 301 شود، اندوه و دلتنگی. (برهان) (آنندراج). مصحف گرم است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
درخت سده را گویند که درخت پشه غال است و بعربی شجرهالبق خوانند. (برهان). نام درختی است که آنرا دردارو و کنجک و سده و پشه دار و لامشکر و سارشکدار گویند. (جهانگیری). در غیاث اللغه درخت سدره آمده است. رجوع به شعوری ج 2 ورق 301 شود، اندوه و دلتنگی. (برهان) (آنندراج). مصحف گرم است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
به زبان هندی نوعی از سرود است مثل دهرپد، (از بهار عجم) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) : بود گیت نزد طرب سنج رود در این کشور ذوق نام سرود، طغرا (از بهار عجم)
به زبان هندی نوعی از سرود است مثل دهرپد، (از بهار عجم) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) : بود گیت نزد طرب سنج رود در این کشور ذوق نام سرود، طغرا (از بهار عجم)
زشت. قبیح. نازیبا. (برهان) (از آنندراج). زشت. (لغت فرس اسدی) (جهانگیری) : دلبرا دو رخ تو بس خوب است از چه با یارکار گست کنی. عماره. روی ترکان بست نازیبا و گست زرد و پرچین چون ترنج آبخست. علی فرقدی. سخنها که گفتی تو بر گست باد دل و جان آن بدکنش گست باد. فردوسی. اگر بر چرخ با این عادت گست شوی، گردد ستاره با تو هم پست. (ویس و رامین). چه عاشق باشد اندر عشق چه مست کجا بر چشم او نیکو بود گست. (ویس و رامین). سوزنی در مدح وی با قافیه کشتی گرفت قافیه شد نرم گردن گرچه توسن بود و گست. سوزنی. اگر تمثال مانی زنده گردد به پیش صورت خوبت بود گست. شمس فخری
زشت. قبیح. نازیبا. (برهان) (از آنندراج). زشت. (لغت فرس اسدی) (جهانگیری) : دلبرا دو رخ تو بس خوب است از چه با یارکار گست کنی. عماره. روی ترکان بست نازیبا و گست زرد و پرچین چون ترنج آبخست. علی فرقدی. سخنها که گفتی تو بر گست باد دل و جان آن بدکنش گست باد. فردوسی. اگر بر چرخ با این عادت گست شوی، گردد ستاره با تو هم پست. (ویس و رامین). چه عاشق باشد اندر عشق چه مست کجا بر چشم او نیکو بود گست. (ویس و رامین). سوزنی در مدح وی با قافیه کشتی گرفت قافیه شد نرم گردن گرچه توسن بود و گست. سوزنی. اگر تمثال مانی زنده گردد به پیش صورت خوبت بود گست. شمس فخری
حک کردن و محو ساختن. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تا او ز نقش چهرۀ خود پرده برگرفت ما نقش دیگران ز ورق میکنیم گشت. اوحدی مراغه ای (از آنندراج). بسی گناه کبیر و صغیر کردم گشت که نز کبیر خطر بود و نزصغیر مرا. سوزنی (از آنندراج)
حک کردن و محو ساختن. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تا او ز نقش چهرۀ خود پرده برگرفت ما نقش دیگران ز ورق میکنیم گشت. اوحدی مراغه ای (از آنندراج). بسی گناه کبیر و صغیر کردم گشت که نز کبیر خطر بود و نزصغیر مرا. سوزنی (از آنندراج)
دهی است از دهستان حومه شهرستان سراوان واقع در 62000 گزی شمال باختری سراوان، کنار راه شوسۀ خاش به سراوان. هوای آن گرم و دارای 943 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، پنبه و خرماست. شغل اهالی زراعت است و راه شوسه، پاسگاه ژاندارمری و دبستان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). طایفۀ ناحیه سرحدی بلوچستان که در قلعه زندگی میکنند و تمایل به زراعت دارند. زبانشان بلوچ و مذهبشان تسنن است در این ده سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 96)
دهی است از دهستان حومه شهرستان سراوان واقع در 62000 گزی شمال باختری سراوان، کنار راه شوسۀ خاش به سراوان. هوای آن گرم و دارای 943 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، پنبه و خرماست. شغل اهالی زراعت است و راه شوسه، پاسگاه ژاندارمری و دبستان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). طایفۀ ناحیه سرحدی بلوچستان که در قلعه زندگی میکنند و تمایل به زراعت دارند. زبانشان بلوچ و مذهبشان تسنن است در این ده سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 96)
دهی است از دهستان بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع در 6هزارگزی جنوب باختری جغتای، سر راه مالرو عمومی شریف آباد قرار دارد. هوای آن معتدل و دارای 484 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، زیره و کنجد است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از جغتای اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع در 6هزارگزی جنوب باختری جغتای، سر راه مالرو عمومی شریف آباد قرار دارد. هوای آن معتدل و دارای 484 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، زیره و کنجد است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است و از جغتای اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 58 هزارگزی درمیان و21هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قاین به درح، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 364 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 58 هزارگزی درمیان و21هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قاین به درح، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 364 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قومی آلمانی که ابتدا در نزدیکی مصب رود ویستول ساکن بودند و سپس به مشرق اروپا رفتند. استروگتها (گت های مشرق) در قرن 3م. در پانونی و مزی ساکن بودند. گتهای غربی یا ویزی گت به سرپرستی آلاری (پادشاه آنان متوفی به سال 410 میلادی) در سال 410 میلادی امپراتوری رم را محاصره کردند. در فارسی بیشتر این کلمه را به صورت گت می نویسند
قومی آلمانی که ابتدا در نزدیکی مصب رود ویستول ساکن بودند و سپس به مشرق اروپا رفتند. استروگتها (گت های مشرق) در قرن 3م. در پانونی و مزی ساکن بودند. گتهای غربی یا ویزی گت به سرپرستی آلاری (پادشاه آنان متوفی به سال 410 میلادی) در سال 410 میلادی امپراتوری رم را محاصره کردند. در فارسی بیشتر این کلمه را به صورت گت می نویسند
کفل و سرین مردم را گویند، و به ضم اول و ثانی مجهول، به زبان ترکی نیز همین معنی دارد. (برهان) (آنندراج). ترکی است، در ترکی جغتایی ’کوت’ (سرین). ’جغتایی ص 463’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
کفل و سرین مردم را گویند، و به ضم اول و ثانی مجهول، به زبان ترکی نیز همین معنی دارد. (برهان) (آنندراج). ترکی است، در ترکی جغتایی ’کوت’ (سرین). ’جغتایی ص 463’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)