- گوهرکده
- آنجا که گوهر باشد یا گوهر نگهدارند جای جواهر: کلکم چو ز خط عقد نگار آید گویی گوهرکده ها در دل تاریک مداد است. (طالب آملی)
معنی گوهرکده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه گوارا باشد و خوب هضم شود، خوشگوار
خوشگوار و موافق و سلامتی بخش و سریع الهضم، هاضم
عمل گوهرکش حمل گوهر
آنجا که گوهر باشد یا گوهر نگهدارند جای جواهر: کلکم چو ز خط عقد نگار آید گویی گوهرکده ها در دل تاریک مداد است. (طالب آملی)
آشفته، درهم و برهم، ژولیده
آشفته و درهم شونده
کشنده گوهر حامل جواهر: گشاد از گوش گوهرکش بسی نعل سم شبدیز را کرد آتشین لعل. (نظامی)، دارای گوهر، دست برنجن گوهر نشان دستبند مرصع
هضم شده
کوس طبل