جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوهره

گوهره

گوهره
دهی است از دهستان چمچال بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان. واقع در26هزارگزی جنوب باختری صحنه و 3هزارگزی شمال شوسۀ کرمانشاهان به هرسین. محلی دشت و هوای آن سردسیر و معتدل و سکنۀ آن 270 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، توتون و حبوب و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. تابستان از راه فراش اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

گودره

گودره
نوعی مرغابی،
بچۀ گاو و گوزن، کودَر، گودَر، برای مِثال کف یوز پر مغز آهوبره / همه چنگ شاهین دل گودره (عنصری - ۳۶۲)
گودره
فرهنگ فارسی عمید

گوهری

گوهری
گوهردار، کنایه از اصیل، پاک نژاد، آراسته به گوهر، جواهرنشان، گوهرفروش، جواهرفروش
گوهری
فرهنگ فارسی عمید

گودره

گودره
بچه گاو گوساله: به کشتن نیارد کسی گودره وزان گوسفندی که باشد تره. (زرتشت بهرام)، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی مرغابی: پیل از تو چنان ترسد چون گودره از باز شیراز تو چنان ترسد چون کبک ز شاهین. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار

گوتره

گوتره
بقیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود: در زمان خادم برون آمد ز در تا خرد او جمله حلوا را بزر گفت: او را گوتر و حلوا بچند ک گفت: کودک نیم دینار و ادند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار

گوزهره

گوزهره
گاو دارو، ترسنده جبان بزدل: گر بود زان می چو زهره گاو خاطر گاو زهره شیر شکار... . (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار