جدول جو
جدول جو

معنی گوهرسنج - جستجوی لغت در جدول جو

گوهرسنج
آنکه گوهر را بسنجد، جواهرسنج
تصویری از گوهرسنج
تصویر گوهرسنج
فرهنگ فارسی عمید
گوهرسنج
که گوهر سنجد. که گوهر به ترازو برسنجد:
گفت چندین نورد گوهر و گنج
برنسنجیده هیچ گوهرسنج.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گوهرسنج
آنکه گوهر را سنجد جواهرسنج: گفت چندین نورد گوهر و گنج بر نسنجیده هیچ گوهرسنج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
(دخترانه)
جواهرنشان، مرصع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوهرتاج
تصویر گوهرتاج
(دخترانه)
تاجی از گوهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دورسنج
تصویر دورسنج
دستگاه اندازه گیری مسافتی که میان بیننده و نقطۀ دور است، اسبابی که برای اندازه گیری فاصلۀ اشیای دور به کار می رود، مثل دورسنج نقشه برداری، تله متر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورسنج
تصویر نورسنج
آلتی برای اندازه گیری درجۀ شدت نور، فوتومتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
دارای گوهر، مزّین به جواهر
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
نام میوه ای باشد، نام درختی است. (آنندراج). در جای دیگر دیده نشد
لغت نامه دهخدا
(سَ)
اسبابی که برای مقایسۀ شدت نور منبعهای نورانی به کار میرود. (فرهنگ اصطلاحات علمی ص 575). ابزار و آلتی که بدان شدت و ضعف نور را سنجند، یک پیل نور برقی که آمپرسنج مناسبی را به کار اندازد. در عکاسی برای تعیین مقدار نور به کار می رود، با استفاده از آن می توانیم گشادگی دهانۀ دوربین را متناسب با زمان تعیین کنیم. (فرهنگ اصطلاحات علمی ص 575)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ)
عناصر اربعه. (مؤید الفضلاء). جمع گوهر است برخلاف قیاس. آخشیج. عناصر چهارگانه. رجوع به عناصر اربعه شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 5500 گزی شمال خاوری خوی و یکهزارگزی شمال شوسۀ خوی به جلفا. محلی است جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 583 تن است. آب آن از رود خانه قودوخ بوغان و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، حبوبات و زردآلو است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه شوسه دارد. از راه شوسۀ خوی به جلفا میتوان اتومبیل برد. دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ)
منسوب به گوهر. از گوهر. گوهری:
چشمۀ صلب پدر چون شد به کاریز رحم
زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من.
خاقانی.
، مرصع. آراسته به گوهر:
همه گوهرین ساز و زرین ستام
بلورین طبق بلکه بیجاده جام.
نظامی.
بساطی گوهرین در وی بگستر
بیار آن کرسی شش پایۀ زر.
نظامی.
بجز گوهرین جام و زرین عمود
به خروار عنبر به انبار عود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وَ شَ / شُ)
دهی جزء دهستان دودانگۀ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین. در یک هزارگزی شوسۀ همدان. سکنۀ 587 تن و آب آن از دو رشته قنات و از رود خانه خررود هفته ای یک شبانه روز حق آب دارند. محصول آنجا غلات، پنبه، کرچک، یونجه، بادام، انگور، قیسی و شغل اهالی زراعت و قالی و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
هر چیز که به وزن و ثقل کوه باشد. (ناظم الاطباء). چیزی که وزن کوه داشته باشد و آن به تخمین و قیاس باشد چه کوه ممکن نیست که در ترازویی از ترازوهای این جهانی سنجیده شود. (آنندراج) :
یکی را به دست افگنده کوه گنج
به سنجیده ها می دهد کوه سنج.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چِ رَ / رِ)
کسی که گوهر پسندد. جواهرپسند. گوهرپرست. گوهری:
مرا با چنین گوهر ارجمند
همی حاجت آید به گوهرپسند.
نظامی.
چو شه دید در گوهر دلپسند
پسندیده شد کار گوهرپسند.
نظامی.
درآمد به غریدن ابر بلند
فروریخت گوهر به گوهرپسند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو هََ کَ)
عمل گوهرکن:
به گوهرکنی تیشه را تیز کن
عروس سخن را شکرریز کن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
وقت سنج. آلت اندازه گیری زمان
لغت نامه دهخدا
(حَ اَ)
مخفف گوهرسنج. که گوهر سنجد. که گوهر به ترازو سنجد:
به ناسفته دری که در گنج یافت
ترازوی خودرا گهرسنج یافت.
نظامی (شرفنامه ص 50).
من از آن خرده چون گهرسنجی
برتراشیدم این چنین گنجی.
نظامی.
رجوع به گوهرسنج شود
لغت نامه دهخدا
آنکه گوهر را سنجد جواهرسنج: گفت چندین نورد گوهر و گنج بر نسنجیده هیچ گوهرسنج
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گوهر: دارای گوهر: چشمه صلب پدر چون شد بکاریز رحم زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من. (خاقانی)، مزین بجواهر مرصع به در: و اگر بخواهی اسب بازین و ساز گوهرین و مرواریدین و زرین و یاقوتین بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر سنجی
تصویر گوهر سنجی
عمل وشغل گوهر سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاه سنج
تصویر گاه سنج
آلت اندازه گیری زمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهرین
تصویر گوهرین
دارای گوهر، مزین به جواهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاهسنج
تصویر گاهسنج
ساعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوشه سنج
تصویر گوشه سنج
آلت نقاله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوهران
تصویر گوهران
جواهرات، جواهر
فرهنگ واژه فارسی سره