جدول جو
جدول جو

معنی گونجی - جستجوی لغت در جدول جو

گونجی
(گَ وِ)
گوانجی. (حاشیۀ برهان قاطع چ دکتر معین). عزیز و گرامی، شجاع و دلیر و پهلوان. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گرانبها و پرقیمت. رجوع به گوانجی شود
لغت نامه دهخدا
گونجی
سردار گوان سپهسالار فرمانده: چو شاپور مهتر گوانجی بود که اندر سخنها میانجی بود، دلاور پهلوان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پارچۀ زبر و ضخیم که از کنف یا الیاف بعضی گیاهان دیگر بافته می شود و از آن کیسه های بزرگ درست می کنند، کیسه ای که از این نوع پارچه ساخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوانجی
تصویر گوانجی
دلیر، پهلوان،
سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، ژنرال برای مثال به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی - ۷/۵۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش کرج شهرستان تهران، سکنۀ آن 35 تن است، در بهار ایل میش مست به این ده می آیند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 34هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 13هزارگزی جنوب راه شوسۀ مراغه به سراسکند واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 102 تن است. آب آن از رود خانه لیلان و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، نخود و کرچک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
خزینه ای. دفینه ای. منسوب به گنج. آنچه از گنج باشد. آنچه در گنج باشد:
درمهای گنجی بر آن کشت زار
بریزند پیش خداوندگار.
فردوسی.
به درگاه ایوانش بنشاندی
درمهای گنجی برافشاندی.
فردوسی.
سخن سنج و دینار گنجی مسنج
که بر دانشی مرد خوار است گنج.
فردوسی.
و رجوع به فهرست ولف شود
لغت نامه دهخدا
(گَ وَ کِ)
دهی است جزء دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان. واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری سیردان و 24 هزارگزی باختر شوسۀ قزوین به رشت. کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 329 تن است. آب آنجا از چشمه تأمین میگردد و محصول آن غلات، بنشن، گردو و عسل است. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو صعب العبور دارد. (از فرهنگ جغرافیای-ی ای-ران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
طایفه ای هستند از طوایف فارس که ییلاق آنها کوه خرمن کوه ضیمکان است و قشلاق آنها نواحی بلوک میمند می باشد و معیشت آنها از گوسفند است. (فارسنامۀ ناصری ص 332)
لغت نامه دهخدا
(گُنْ)
پل. نام کاردینال رتز از خانوادۀ اشرافی فلورانسی است
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان، واقع در 60000 گزی جنوب باختری قیدار و 9000 گزی راه عمومی، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 348 تن است، آب آن از چشمه تأمین میگردد و محصولات آن غلات و انگور است و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
گرجی، (ناظم الاطباء)، رجوع به گرجی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
ظ. از: ارخا، پشت + لیک یا لق، علامت نسبت، بمعنی پشتک. منسوب به پشت، قبائی کوتاه تر در زیر قبای مردان. جامه ای که طلبۀ علوم دین و کسبه زیر قبا پوشیدندی.
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. در 38هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاهان و 2هزارگزی باختر سراب به فیروزآباد. دشت و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 70 تن است. آب آن از رود خانه مرگ و چشمه تأمین میگردد. محصول آن غلات، حبوبات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و تابستان از فیروزآباد اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
پارچۀ خشنی است که ریسمانش از لیف کنف و غیره تابیده میشود و از آن کیسه بافند و برای حمل مال التجاره مانند قند و شکر و برنج و توتون استفاده نمایند، ریشه این کلمه از هندی وبه معنی کیسه باشد، (از فرهنگ نظام)، کیسه مانندی که برای حمل بار از پارچۀ گونی بافند،
- امثال:
این جامه مثل گونی است، بدبافت و خشن و بی دوام است
لغت نامه دهخدا
پارچه ضخیم که از الیاف و کنف بافته می شود و با آن کیسه های بزرگ درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنجی
تصویر گنجی
خزینه، دفینه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گورجستان. از مردم گورجستان گرجی، زبان مردم گورجستان گرجی
فرهنگ لغت هوشیار
سردار گوان سپهسالار فرمانده: چو شاپور مهتر گوانجی بود که اندر سخنها میانجی بود، دلاور پهلوان
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه خشنی که ریسمانش از لیف کنف و غیره تابیده شود و از آن کیسه بافند، کیسه ای از پارچه خشن که برای حمل بار سازند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوانجی
تصویر گوانجی
((گُ))
دلیر، پهلوان
فرهنگ فارسی معین
اگر در خواب ببینید که گونی می بافید کاری در جهت حفظ آبروی خویش انجام می دهید. اگر در خواب ببینید کیسه ای از گونی دارید که خالی است به چیزی چشم می دوزید و طمع می بندیدکه شایستگی آن را ندارید. در خانه به دنبال کیسه گونی گشتن نیز همین تعبیر را دارد و می گوید چیزی را می خواهید که احتمال تحصیل آن اندک است. اگردر خواب ببینید کیسه ای از گونی دارید که پر و سنگین است مالی به دست می آورید که نمی توانید آن را برای مدت زمان طولانی نگه دارید. این در صورتی است که آن را زمین بگذاریدو مجددا بردارید و این کار را تکرار کنید. خواب شما می گوید این مال را هزینه می کنید یا زیان می بینید. اگر در خواب ببینید که بر فرشی از گونی نشسته اید و آنجا خانه و اتاق شماست با خانواده خویش روابط صمیمانه و محکمی ندارید یا این رابطه سست و کم دوام می شود. این در صورتی است که گونی را بر خاک افکنده باشید چه اگر گونی را روی قالی گسترده باشد این تعبیر درست نیست. اگر در خواب ببینید در بستری از گونی خوابیده اید با زنی سهل انگار و شلخته ازدواج می کنید یا اگر زن دارید از همسر خویش اهمال و سهل انگاری مشاهده می نمائید. اگر در خواب ببینید کیسه ای از گونی دارید چه پر باشد و چه خالی آن کیسه دریده است راز شما فاش می شود و چیزی یا موضوعی را که می کوشید از دیگران پنهان نگه دارید آشکار می شود. اگر این کیسه گونی سوخته و سوراخ باشد زیان می کنید - منوچهر مطیعی تهرانی
فرهنگ جامع تعبیر خواب
حیوان خال خالی و دو رنگ، افرادی که دارای لک های پوستی باشند
فرهنگ گویش مازندرانی
انعکاس ها، اکو، انعکاس
دیکشنری اردو به فارسی