جدول جو
جدول جو

معنی گولبری - جستجوی لغت در جدول جو

گولبری
(گُلْ بِ)
ماری فیلیپ امه دو. دانشمند تاریخ نویس فرانسوی است که به سال 1786 میلادی در کولمار به دنیا آمده و به سال 1854م. درگذشته است. مهمترین آثار او: خاطرات تاریخ گول پیش از فتح رومیها، دورۀ باستانی لالساس، یادداشت درباره سیسرون. وی تاریخ رم تألیف نیبور را نیز به فرانسه ترجمه کرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلبرگ
تصویر گلبرگ
(دخترانه)
چهره، رخسار، هر یک از برگهای یک گل، مثل برگ گل، هر یک از اجزای پوششی گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوهری
تصویر گوهری
گوهردار، کنایه از اصیل، پاک نژاد، آراسته به گوهر، جواهرنشان، گوهرفروش، جواهرفروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گالری
تصویر گالری
مکانی که آثار هنری در آن به معرض دید گذاشته می شود، سرسرا، تالار، راهرو، دالان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلبرگ
تصویر گلبرگ
هر یک از برگ های نازک و رنگین گل، برگ گل، پتال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوبر
تصویر گلوبر
آنکه یا آنچه گلوی جانداری را ببرد، برندۀ گلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزربری
تصویر گزربری
زردک صحرایی، ریشۀ گیاهی از نوع هویج که از آن مربا تهیه می کنند، نهشل، هشفیفل، شقاقل، اشقاقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گچ بری
تصویر گچ بری
نقش و نگار درست کردن با گچ در روی دیوار یا سقف خانه، نقش و نگاری که از این روش حاصل می شود
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
قطع گوش، عمل گوش بر. رجوع به گوش بر و گوش بریدن شود
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو)
مخفف گاویاری. عمل گویار. یاری کردن گاو. نگهبانی گاو کردن. رجوع به گاویاری شود
لغت نامه دهخدا
گالری، اطاق دراز و سر پوشیده، راهرو، بالکن سرپوشیده، محل اجتماع عمومی، بالکن تأتر، آنجا که نیمکت هایی برای تماشاچیان میگذارند، کلکسیون تابلوهای نقاشی و اشیاء ظریف
لغت نامه دهخدا
(گَ بُ)
عمل ساختن خطوط و گلهاو بته ها و صور حیوانی از گچ در دیوار و سقف خانه
لغت نامه دهخدا
(گُرْ)
ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالا از شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
منسوب به گولخن:
شکوه و بوش تو و حشمت ترا چه زیان
ز گفت و گوی دوسه خاکپاش گولخنی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(گوشْ وَ)
عمل گوشور. صفت گوشور. رجوع به گوشور شود
لغت نامه دهخدا
شاخه ای از تیره عبدالوند هیهاوند از طایفۀچهارلنگ بختیاری، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ایالت لوار و شر از ولایت رومرانتین، دارای 4300 تن سکنه است آنجا محل ساختن اشیاء و پرورش زنبور عسل است
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام درختی است که آنرا مردم، مولسری می گویند. ظاهراً در اصل مور بود بمعنی تاج و سری در هندی بمعنی راجه یعنی درختی که گلش لایق سلاطین است. (غیاث) (آنندراج). درخت مشهور هندی است که گل خوشبو دارد. هرچندگلش پژمرده گردد، بسیار بو دهد و ثمرش بعینه ثمر کنار است و دوای عظیم درد دندان است. (الفاظالادویه) ، بزرگی و آقایی. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
پولخری. پولخریه. یکی از ملکه های مشرق، دختر ارکادیوس. مولد قسطنطنیه در 399 میلادی وی از سال 414 تا 453 میلادی امپراتریس شد و در زمان برادرش تئودر دوم صاحب نفوذ و امر و نهی گردید و پس از وفات وی بتخت نشست. درهمین اوقات با یکی از رجال معروف موسوم به مارکیان ازدواج کرد و بموجب تعهد قبلی از معاملۀ زن و شوهری امتناع ورزید و تارک دنیا شد و قصر خود را بصورت یک صومعه درآورد و بقیام بعبادت و ریاضت عمر گذرانیده،بدین جهت از مقدسات رومیان بشمار است. ذکران وی 15ایلول و به احترام او روز مذکور تعطیل عمومی است
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر، واقع در 15 هزارگزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان. هوای آن گرم و دارای 438 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوشوری
تصویر گوشوری
دارای گوش بودن، شنوندگی سامع بودن، دارای گوش بزرگ بودن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گلوی جانور یا انسانی را ببرد ذبح کننده: عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گالری
تصویر گالری
راهرو، دهلیز، دالان، نمایشگاه آثارهنری
فرهنگ لغت هوشیار
گالری: جانکاس بجلو افتاده و رستم از عقبش روانه شد تا به گالاری بلوری که از سقفش آسمان و ستارگان بخوبی دیده میگشت رسیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گچ بری
تصویر گچ بری
درست کردن نقش و نگار روی دیوار یا سقف خانه
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن گوش قطع گوش، بحیله پول و مال از دیگری گرفتن مغبون کردن در معامله
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چون گل بو دهد معطر: بیاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویاری
تصویر گویاری
شغل گاوبان نگاهبانی گاو محافظت گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلبری
تصویر دلبری
زیبائی دلربائی که صفت معشوق است، تسلی و دلنوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گچ بری
تصویر گچ بری
((~. بُ))
نقش و نگار درست کردن با گچ در روی دیوار و سقف ساختمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهری
تصویر گوهری
جوهری، ذاتی
فرهنگ واژه فارسی سره
ریسمانی که با آن شاخ گاو را بندند
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش سپردن پنهانی به گفت و گوی دیگران
فرهنگ گویش مازندرانی
گردی، گرد
دیکشنری اردو به فارسی
استانداری، فرمانداری
دیکشنری اردو به فارسی