دهی است جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 20 هزارگزی باختر قیدار و 14 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی و سرد و سکنۀ آن 539 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 20 هزارگزی باختر قیدار و 14 هزارگزی راه عمومی، کوهستانی و سرد و سکنۀ آن 539 تن است، آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
گوشتی، از گوشت ساخته: چه خوش گفت فرزانه ای پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین، نظامی، ، سمین و فربه، (ناظم الاطباء)، گوشتناک، پرگوشت، فربی، بسیارگوشت: الحادره، مردم گوشتین ستبر، عین حادره، چشمی گوشتین و تمام، (مهذب الاسماء)، غذایی که از گوشت سازند، (از ناظم الاطباء)
گوشتی، از گوشت ساخته: چه خوش گفت فرزانه ای پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین، نظامی، ، سمین و فربه، (ناظم الاطباء)، گوشتناک، پرگوشت، فربی، بسیارگوشت: الحادره، مردم گوشتین ستبر، عین حادره، چشمی گوشتین و تمام، (مهذب الاسماء)، غذایی که از گوشت سازند، (از ناظم الاطباء)
منسوب به گوشت ساخته از گوشت: چه خوش گفت فرزانه پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین. (نظامی)، فربه چاق سمین: الحادره مردم گوشتین ستبر، غذایی که از گوشت سازند
منسوب به گوشت ساخته از گوشت: چه خوش گفت فرزانه پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین. (نظامی)، فربه چاق سمین: الحادره مردم گوشتین ستبر، غذایی که از گوشت سازند
گوشتین. از گوشت. منسوب به گوشت. درست شده با گوشت. - خال گوشتی، خال که نه مصنوع بود. خال طبیعی. ، پرگوشت. فربه. - گنجشک گوشتی، فربه. پرگوشت. که لاغر و نزار نبود. - گوسفند (گاو) گوشتی، گوسفند و گاو که برای کشتن پرورند، و آن را کاردی نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : و فرمود (هوشنگ تا گاو و گوسفند و دیگر حیوانات را گوشتی کنند و از گوشت آن خورند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 27). ای بزرگی که دین یزدان را لقبت صد کمال نو داده ست دان که من بنده را خداوندی میوه و گوشتی فرستاده ست میوه در ناضج اوفتاد و کسی اندر این فصل میوه ننهاده ست گوشتی ماند و من در این ماندم زآنکه رعنا و محتشم زاده ست گفتم ای گوسفند کاه بخور کز علفها همینت آماده ست گفت جو، گفتمش ندارم، گفت در کدیه خدای بگشاده ست. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ج 2 ص 531 و چ نفیسی ص 341). ، نوعی خرما در حاجی آباد. (یادداشت مؤلف)
گوشتین. از گوشت. منسوب به گوشت. درست شده با گوشت. - خال گوشتی، خال که نه مصنوع بود. خال طبیعی. ، پرگوشت. فربه. - گنجشک گوشتی، فربه. پرگوشت. که لاغر و نزار نبود. - گوسفند (گاو) گوشتی، گوسفند و گاو که برای کشتن پرورند، و آن را کاردی نیز گویند. (یادداشت مؤلف) : و فرمود (هوشنگ تا گاو و گوسفند و دیگر حیوانات را گوشتی کنند و از گوشت آن خورند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 27). ای بزرگی که دین یزدان را لقبت صد کمال نو داده ست دان که من بنده را خداوندی میوه و گوشتی فرستاده ست میوه در ناضج اوفتاد و کسی اندر این فصل میوه ننهاده ست گوشتی ماند و من در این ماندم زآنکه رعنا و محتشم زاده ست گفتم ای گوسفند کاه بخور کز علفها همینت آماده ست گفت جو، گفتمش ندارم، گفت در کدیه خدای بگشاده ست. انوری (دیوان چ مدرس رضوی ج 2 ص 531 و چ نفیسی ص 341). ، نوعی خرما در حاجی آباد. (یادداشت مؤلف)
پایتخت کرت (یا اقریطش) (جزیره ای در مدیترانۀ) باستان که در پای کوه ایدا واقع شده است. در سال 1884 میلادی متنی به نام قوانین گورتین در این سرزمین به دست آمد که از نظر تاریخ قوانین یونان باارزش است
پایتخت کرت (یا اقریطش) (جزیره ای در مدیترانۀ) باستان که در پای کوه ایدا واقع شده است. در سال 1884 میلادی متنی به نام قوانین گورتین در این سرزمین به دست آمد که از نظر تاریخ قوانین یونان باارزش است
ده کوچکی است از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در 76000 گزی شمال باختری سوریان و 15000گزی شوسۀ شیراز به اصفهان، سکنۀ آن 11 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، محلی در چهارفرسخ ونیمی شمال قاضیان است، (فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 245)
ده کوچکی است از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در 76000 گزی شمال باختری سوریان و 15000گزی شوسۀ شیراز به اصفهان، سکنۀ آن 11 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، محلی در چهارفرسخ ونیمی شمال قاضیان است، (فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 245)
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 60000گزی جنوب خاوری مسکون و 7000 گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 100 تن وآب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، مزارع دو رودخانه و سی چناران جزء این ده است، ساکنین از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 60000گزی جنوب خاوری مسکون و 7000 گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک، کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 100 تن وآب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، مزارع دو رودخانه و سی چناران جزء این ده است، ساکنین از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
منسوب به گوشت ساخته از گوشت. یا خال گوشتی. خال طبیعی مقابل خال مصنوعی، پرگوشت فربه چاق: گنجشک گوشتی. یا گوسفند (گاو) گوشتی. گوسفندی (گاوی) که برای کشتن پرورش دهند کاردی: دان که من بنده را خداوندی میوه و گوشتی فرستاده است میوه در ناضج اوفتاد و کسی اندرین فصل میوه ننهاده است گوشتی ماند و من در این ماندم زانکه رعنا و محتشم زاده است گفتم ای گوسفند کاه بخور کز علفها همینت آماده است. گفت: جو گفتمش ندارم گفت: در کدیه خدای بگشاده است. (انوری)، نوعی خرما (در حاجی
منسوب به گوشت ساخته از گوشت. یا خال گوشتی. خال طبیعی مقابل خال مصنوعی، پرگوشت فربه چاق: گنجشک گوشتی. یا گوسفند (گاو) گوشتی. گوسفندی (گاوی) که برای کشتن پرورش دهند کاردی: دان که من بنده را خداوندی میوه و گوشتی فرستاده است میوه در ناضج اوفتاد و کسی اندرین فصل میوه ننهاده است گوشتی ماند و من در این ماندم زانکه رعنا و محتشم زاده است گفتم ای گوسفند کاه بخور کز علفها همینت آماده است. گفت: جو گفتمش ندارم گفت: در کدیه خدای بگشاده است. (انوری)، نوعی خرما (در حاجی