جدول جو
جدول جو

معنی گوشتالو - جستجوی لغت در جدول جو

گوشتالو
گوشت آلود، پرگوشت، فربه
تصویری از گوشتالو
تصویر گوشتالو
فرهنگ فارسی عمید
گوشتالو
گوشت آلود: صورت گرد و آفتاب خورده ای داشت که با چشمهای درشت سالم و پیشانی گره دار و بینی گوشتالو مشخص میشد
فرهنگ لغت هوشیار
گوشتالو
چاق، فربه
تصویری از گوشتالو
تصویر گوشتالو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوشتالود
تصویر گوشتالود
گوشتدار، فربه، پرگوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشمالی
تصویر گوشمالی
تنبیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوشتاوه
تصویر گوشتاوه
گوشتابه، آبگوشت، خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشتابه
تصویر گوشتابه
آبگوشت، خوراک آبدار که با گوشت و نخود و لوبیا تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
پر گوشت فربه گوشت ناک: لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری بحری است که جهت مهره زدن بکار آید (نزهه القلوب)، توضیح امکان دارد که مراد ماهی مرکب که یکی از نواعم از دسته پابرسران است باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشمالی
تصویر گوشمالی
سیاست، تنبیه، مجازات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشتاوه
تصویر گوشتاوه
گوشتابه گوشتاب
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که گوشت آورد آنچه بفربهی گراید، پر گوشت فربه: بزرگ سر گوشتاور و سپید که بزردی زند
فرهنگ لغت هوشیار
گوشتاب: و دفع مضرت (شراب ممزوج و مروق) با گوشتابه و قلیه با توابل و افزار بسیار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشمالی
تصویر گوشمالی
تنبیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوشمال
تصویر گوشمال
فشار که به گوش دهند تا درد کند
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار