جدول جو
جدول جو

معنی گورخانه - جستجوی لغت در جدول جو

گورخانه
قبر و گور، قبرستان، دخمه
تصویری از گورخانه
تصویر گورخانه
فرهنگ لغت هوشیار
گورخانه
((نِ))
محل قبر، محل دفن، مقبره
تصویری از گورخانه
تصویر گورخانه
فرهنگ فارسی معین
گورخانه
قبر، محل قبر، مقبره
تصویری از گورخانه
تصویر گورخانه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زورخانه
تصویر زورخانه
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
زرادخانه، اسلحه خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زورخانه
تصویر زورخانه
ورزشگاه، محل مخصوص ورزش های باستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
اسلحه خانه و جای ساختن اسلحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زورخانه
تصویر زورخانه
((نِ))
محل مخصوص ورزش های باستانی، باشگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قورخانه
تصویر قورخانه
((نِ))
کارخانه اسلحه سازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خانه بار، انبار، تجارتخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواخانه
تصویر دواخانه
دارو فروشی، داروخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رودخانه
تصویر رودخانه
زمینی که سیلاب رود در آن جاری باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوارخانه
تصویر زوارخانه
فرودخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور خانه
تصویر زور خانه
جایی که در آن ورزشهای قدیمی کنند باشگاه ورزشهای باستانی
فرهنگ لغت هوشیار
زیرزمین خانه که در آن حوض باشد، تالابکده اشکوب زیر خانه با تالاب یا تالابک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توپخانه
تصویر توپخانه
جای نگه داشتن توپها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستورخانه
تصویر ستورخانه
اصطبل، آخورگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توپخانه
تصویر توپخانه
محلّ نگه داشتن توپ ها، آن قسمت از لشکر که کار آن ها تیراندازی با توپ است مثلاً هنگ توپخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواخانه
تصویر نواخانه
جایی که اسیران را نگه دارند، زندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواخانه
تصویر دواخانه
داروخانه، جای فروش دارو برای بیماران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گداخانه
تصویر گداخانه
محلی که گدایان را در آنجا نگهداری کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رودخانه
تصویر رودخانه
جای رود، بستر رود، مجرای رود، نهر بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارخانه
تصویر بارخانه
خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند، انبار و جای نگهداری کالاها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موریانه
تصویر موریانه
نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گورخوان
تصویر گورخوان
آنکه در گورستان بر سر گور مردگان قرآن بخواند، برای مثال حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار / بهر ریا به خانۀ هر گورخوان شود (سعدی۳ - ۹۵۷)، کسی که هنگام دفن میّت تلقین بخواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگارخانه
تصویر نگارخانه
جایی که در آن مجسمه ها و نقش و نگارها را نصب کرده باشند، نمایشگاه نقاشی، کنایه از بتخانه، خانه ای که به نقش و نگار آراسته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غولخانه
تصویر غولخانه
آنجا که غول باشد محل غول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قور خانه
تصویر قور خانه
اسلحه خانه سلاح خانه زراد خانه
فرهنگ لغت هوشیار
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بر سر قبر قرآن خواند قاری قرآن بر گور مرده: حلوا سه چار صحن شب جمعه چند بار بهر ریا بخانه هر گور خوان شود. (سعدی)، آنکه بر سر قبر تلقین میت کند ملقن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورانده
تصویر گورانده
درهم و برهم کرده گره خورده (نخ و ابریشم و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گور خان
تصویر گور خان
ترکی پاژ نام فرمانروایان ختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوهر خانه
تصویر گوهر خانه
جایگاه جواهر و زر و سیم خزانه
فرهنگ لغت هوشیار
گوهر خانه. یا گهرخانه اصلی. قرب و جوار حق: تن بگهر خانه اصلی شتافت دیده چنان شد که خیالش نیافت. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
زنگاری که آهن و فولاد را ضایع میکند بطوریکه از صیقل کردن برطرف نشود، حشره ای مانند مورچه که خوراک آن چوب است
فرهنگ لغت هوشیار