جدول جو
جدول جو

معنی گوبانی - جستجوی لغت در جدول جو

گوبانی
(گَ / گُو)
شغل و عمل گوبان. رجوع به گوبان شود
لغت نامه دهخدا
گوبانی
شغل و عمل گوبان گاوبانی
تصویری از گوبانی
تصویر گوبانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوبان
تصویر گوبان
نگهبان گاو
فرهنگ فارسی عمید
قسمت کوچکی از سازمان ارتش برای مراقبت در رفتار و کردار سربازان و افسران و جلوگیری از کارهای خلاف آنان، عمل و شغل دژبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوبینی
تصویر دوبینی
یکی را دوتا دیدن، لوچ بودن، لوچی، حالت چشم که یک چیز را دوتا ببیند
فرهنگ فارسی عمید
حفاظت گاو کردن، یاری کردن گاو، صاحب و مالک گاو بودن، نگاهداری گاو کردن
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو)
گاوبان و گله چران گاو. (ناظم الاطباء) :
چون که با گاو و خرم صحبت فرمایی
گر تو دانی که نه گوبان و نه خربانم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
دهی است به مرو، و معرب آن جوبان است، (منتهی الارب: جوب)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گُو)
گاودانی. جای نگه داشتن گاو. رجوع به گاودانی شود
لغت نامه دهخدا
(گَ /گُو)
گاوبازی. رجوع به گاوبازی شود
لغت نامه دهخدا
گوی بازی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 24 هزارگزی جنوب میناب کنار راه مالرو میناب به جاسک، جلگه و گرمسیراست، سکنۀ آن 400 تن است، آب آن از چاه تأمین میشود، محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرواست، مزارع سرمست، سورکی، جوشکی، غلامرضایی و علی شاهی جزء این ده است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در 30 هزارگزی جنوب میناب و 6 هزارگزی خاور راه مالرو جاسک به میناب، جلگه و گرمسیر است و 130 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
منسوب به گوران (کرد)، رجوع به گوران شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ وَ نی ی)
منسوب بذوبان. اسهال ذوبانی.
لغت نامه دهخدا
زردآلوی خشک شده که مغز آنرا برآورده با مغز بادام مقشر کرده و هر دو را در جای آن گذارند، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، زردآلوی خشک باشد که مغز بادام در درون آن کنند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
منسوب است به ثوبان که مولی حضرت رسول بوده و قبرش در عمراس در شش میلی رمله است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
چوپانی، شغل چوپان، عمل چوپان، شبانی، رجوع به چوپانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
فرهنگ لغت هوشیار
ولنگاری ولگردی عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابانی
تصویر تابانی
درخشانی تلا لو، لغزندگی نسویی
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان ابو ثوبان مرجئی باور دارند که اگر خدا گناه کسی را ببخشد باید همگی کسانی را که آن گناه را کرده اند ببخشد (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهبانی
تصویر دهبانی
نگهبانی ده، کدخدائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانی
تصویر دربانی
شغل ومنصب دربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژبانی
تصویر دژبانی
نگاهبانی دژ، پاسبانی دژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبانی
تصویر بلبانی
سه چنگی سازنده بلبان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گله گاوان را چرا دهد گاوبان: چون که با گاو و خرم صحبت فرمایی گر تو دانی که نه گویان و نه خربانم ک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوبازی
تصویر گوبازی
گاو بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گودانی
تصویر گودانی
جای نگهداری گاو گاودانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گورانی
تصویر گورانی
منسوب به گوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوبانی
تصویر گاوبانی
شغل گاوبان نگاهبانی گاو محافظت گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورانی
تصویر بورانی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند
فرهنگ فارسی معین
بخشی کوچکی از سازمان ارتش که وظیفه مراقبت از اعمال افسران و سربازان را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دژبانی
تصویر دژبانی
نگاهبانی دژ، کوتوالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دورانی
تصویر دورانی
Convulsive
دیکشنری فارسی به انگلیسی