جدول جو
جدول جو

معنی گوانشس - جستجوی لغت در جدول جو

گوانشس
(شِ)
بومیان جزایر کاناری که سابقاً غارنشین بودند و اکنون آداب و رسوم روستایی دارند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوارشت
تصویر گوارشت
گوارش، عملی که در داخل معده و روده ها صورت می گیرد و غذاهای خورده شده به حالتی در می آید که قابل جذب باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوانجی
تصویر گوانجی
دلیر، پهلوان،
سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، سپهدار، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، ژنرال برای مثال به درگاه شاهت میانجی منم / که در شهر ایران گوانجی منم (فردوسی - ۷/۵۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
(اَ گُ /گَ)
گوانگله. گوی انگل. گوی انگله:
هر آن گوانگل زرین که چرخ از اختران سازد
لباس عمر او را چون طرازی جاودان زیبد.
اثیرالدین اخسیکتی (از انجمن آرا) (آنندراج).
ای کریمی که کند چرخ ز خورشید و هلال
جامۀ قدر تو را هر سر مه گوانگل.
کمال الدین اسماعیل (از رشیدی).
رجوع به گوانگله و گوی انگل و گوی انگله شود
لغت نامه دهخدا
(گُ وِ)
دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع در 9000 گزی جنوب قصبۀ اسدآباد و 4000 گزی خاور شوسۀ اسدآباد به کرمانشاه. هوای آن سرد و سکنه اش 141 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، لبنیات، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی. راه آن مالرو است و تابستان از شوسه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان سکمن آبادبخش حومه شهرستان خوی واقع در 31هزارگزی شمال باختری خوی و 4500گزی شمال خاوری راه شوسۀ خوی به سیه چشمه. هوای آن سرد و دارای 764 تن سکنه است. آب آن از چشمه و کوهستان و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
جمع واژۀ فانوس. (از صبح الاعشی). رجوع به فانوس شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
یک اوقیه و نیم است. ج، قوانوسات. رجوع به قواثوس شود
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
ده کوچکی است از بخش مراوه تپۀ شهرستان گنبدکاوس که در 16000 گزی خاور مراوه تپه واقع شده و15 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
سردار گوان سپهسالار فرمانده: چو شاپور مهتر گوانجی بود که اندر سخنها میانجی بود، دلاور پهلوان
فرهنگ لغت هوشیار
هضم گوارش، میل بخوردن: نان آن مدخل ز بس زشتم نمود از پی خوردن گوارشتم نبود. (رودکی)، معجون هضم غذا گوارش: 2 و چون معده پاک کرده باشند تریاق بزرگ و گوارشتهاء گرم بکار برند. (ذخیره خوارزمشاهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوانجی
تصویر گوانجی
((گُ))
دلیر، پهلوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوارشت
تصویر گوارشت
((گُ رِ))
هضم، میل به خوردن، معجون هضم غذا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
هضميٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
Digestive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
digestif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
verdauungsfördernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
sindirim
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
ہاضمہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
পেটের
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
ย่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
mmengenyuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
消化の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
trawienny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
消化的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
עיכול
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
소화의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
pencernaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
digestivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
spijsvertering
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
digestivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
digestivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
травний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
пищеварительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گوارشی
تصویر گوارشی
पाचक
دیکشنری فارسی به هندی