جدول جو
جدول جو

معنی گوالش - جستجوی لغت در جدول جو

گوالش
رشد
تصویری از گوالش
تصویر گوالش
فرهنگ واژه فارسی سره
گوالش
عمل گوالیدن: نما نمو نشو و نما، فزونی ریع، برکت
تصویری از گوالش
تصویر گوالش
فرهنگ لغت هوشیار
گوالش
((گُ لِ))
نمو، نشو و نما، فزونی، برکت
تصویری از گوالش
تصویر گوالش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوارش
تصویر گوارش
تحلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
خوشمزگی و هضم طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
((گُ رِ))
هضم غذا
دستگاه گوارش: یا جهاز هاضمه دستگاهی است که شامل اعضای مربوط به تغذیه موجود زنده (خوردن، هضم، جذب و دفع) می باشد
فرهنگ فارسی معین
عملی که در داخل معده و روده ها صورت می گیرد و غذاهای خورده شده به حالتی در می آید که قابل جذب باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواش
تصویر گواش
کواش، صفت، گونه، طرز، روش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوال
تصویر گوال
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
فرهنگ فارسی عمید
گالوش فرانسوی رو کفشی سر موزه، کفش جیر چوپان گاو گاودار. سرموزه و کفش از جیر و غیره، کفش لاستیکی که یا مستقیما آنرا بپا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند: گالش و گیوه و فستونی و چلوار گران نفت و کبریت گران کاغذ و سیگار گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوال
تصویر گوال
گوشه و خلوتگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواش
تصویر گواش
طرز روش
فرهنگ لغت هوشیار
((لِ یا لُ))
کفش لاستیکی که یا مستقیماً آن را به پا کنند و یا کفش چرمی را برای حفظ از گل و باران داخل آن نمایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گالش
تصویر گالش
((لِ یا لَ))
چوپان گاو، گاودار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوال
تصویر گوال
اندوختن، جمع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گواش
تصویر گواش
((گُ))
طرز، روش، گواس، گواسه، گواشه، کواس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گواش
تصویر گواش
((گُ))
ماده رنگی قابل شستشو در نقاشی که خاصیت پوشانندگی دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گالش
تصویر گالش
کفش لاستیکی، کفش لاستیکی که در هنگام بارندگی روی کفش چرمی می پوشند
فرهنگ فارسی عمید