جدول جو
جدول جو

معنی گواری - جستجوی لغت در جدول جو

گواری
تیره ای از طایفۀ خدیوی ممسنی فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سواری
تصویر سواری
سوار شدن، عمل سوار شدن بر مرکب، مقابل باری، اسب و استر و هر مرکبی که بر آن سوار شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دواری
تصویر دواری
مسکوک زر که در قدیم رایج بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوهری
تصویر گوهری
گوهردار، کنایه از اصیل، پاک نژاد، آراسته به گوهر، جواهرنشان، گوهرفروش، جواهرفروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضواری
تصویر ضواری
ضاری ها، حیوانات شکاری و درنده ها و گوشت خواران مانند شیر، ببر و گرگ، سگهای حریص به شکار، جمع واژۀ ضاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواره
تصویر گواره
گلۀ گاو، گاواره، گوباره، کوپاره
مخفّف واژۀ گاهواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تواری
تصویر تواری
پنهان شدن، نهفته شدن، در به در شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواری
تصویر خواری
خوار شدن، پستی، زبونی، خوار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حواری
تصویر حواری
هر یک از یاران دوازده گانۀ عیسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حواری
تصویر حواری
خویش، حمیم، یاری دهنده، یار برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواری
تصویر خواری
حقارت، پستی
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را گویند که از گوهر ساخته باشند، زرنگار، مرصع، منسوب به گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گویاری
تصویر گویاری
شغل گاوبان نگاهبانی گاو محافظت گاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواهی
تصویر گواهی
شهادت
فرهنگ لغت هوشیار
شهادت گواه بودن: عمری است پادشا ها، کز می تهی است جامم اینک ز بنده دعوی و ز محتسب گواهی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
زود تحلیل شونده، سازگار، گوارنده، هر چیز آشامیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارد
تصویر گوارد
هضم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
خوشمزگی و هضم طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواره
تصویر گواره
مخفف گهواره
فرهنگ لغت هوشیار
گذرنده عبور کننده: چه آن سوگند و چه باد گذاری چه آن زنهار و چه ابر بهاری. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواری
تصویر عواری
جمع عاریه، سینجی ها
فرهنگ لغت هوشیار
روزگار، چرخ زننده مسکوک طلای رایج در قدیم که هر یک از آن معادل پنج شیانی بود (شیانی زری بود از طلای ده هفت بوزن یک درهم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواری
تصویر بواری
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواری
تصویر زواری
بیمار داری، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواری
تصویر جواری
جاریه، کنیزکان، دختران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواری
تصویر تواری
پنهان و پوشیده شدن، اختفاء، پوشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواری
تصویر تواری
((تَ))
پنهان شدن، نهفته گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جواری
تصویر جواری
((جَ))
ذرت، بلال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جواری
تصویر جواری
((جَ رِ))
جمع جاریه، کنیزکان، کشتی های بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوهری
تصویر گوهری
جوهری، ذاتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گواهی
تصویر گواهی
استشهاد، شهادت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
تحلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
مطبوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خواری
تصویر خواری
حقارت، ذلت
فرهنگ واژه فارسی سره