جدول جو
جدول جو

معنی گهیان - جستجوی لغت در جدول جو

گهیان
(گَ/ گِ)
دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد. واقع در 18هزارگزی جنوب خاور لردگان و 10هزارگزی راه عمومی لردگان به پل کوه. محلی جلگه و جنگل و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 540 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن ارزن، غلات، تنباکو، بادام، میوه جات و برنج است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیهان
تصویر گیهان
(دخترانه)
کیهان، جهان، دنیا، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیهان
تصویر گیهان
جهان، دنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گویان
تصویر گویان
گوینده، در حالت گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریان
تصویر گریان
در حال گریستن، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک ریز، اشک بار، اشک فشان، اشک باران، گرینده، گریه مند، گریه گر، گریه ناک
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
قصبۀ مرکز دهستان گلیان بخش شیروان شهرستان قوچان که در18هزارگزی جنوب باختری شیروان، سر راه مالرو عمومی شیروان به امیرانلو واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 1304 تن است. آب آنجا از رودخانه و چشمه سارها تأمین میشود. محصول آن انگور، ابریشم و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است. گلیان دارای پاسگاه ژاندارمری و 3 باب دکان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(طَ هََ)
سرکوه، تراشۀ چوب. (منتهی الارب) ، کوزه آویز. (مهذب الاسماء در سه نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
کوهی است. (منتهی الارب). نام قلۀ کوهی است در یمن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(گِرْ)
گریه کنان. (برهان) (آنندراج). گرینده. باکی. (منتهی الارب) :
بنوبهاران بستای ابر گریان را
که از گریستن اوست این زمین خندان.
رودکی.
دلخسته و محرومم و پی خسته و گمراه
گریان به سپیده دم و نالان به سحرگاه.
خسروانی.
برفتند یکسر بنزدیک شاه
غریوان و گریان و فریادخواه.
فردوسی.
بگفت این و بنشست گریان بدرد
پر از خون دل و چشم پر آب زرد.
فردوسی.
همه انجمن زار و گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند.
فردوسی.
هر دو گریانیم هر دو زرد و هر دو در گداز
هر دو سوزانیم هر دو فرد وهر دو ممتحن.
منوچهری.
بسا که خندان کرده ست چرخ گریان را
بسا که گریان کرده ست نیز خندان را.
ناصرخسرو.
تو گریانی جهان خندان موافق کی شود با تو
جهان بر تو همی خندد چرائی تو برو گریان.
ناصرخسرو.
از سخن پیر ملامت گرش
گریان گریان بگذشت از برش.
نظامی.
دلش نالان و چشمش زار و گریان
جگر از آتش غم گشته بریان.
نظامی.
شمع را زیباست هر ساعت تری
گاه گریان گاه خندان باختن.
عطار.
بگذر ز راه دعوی در جمع اهل معنی
مرهم طلب از ایشان گریان بسوز و دردی.
عطار.
... چندانکه بر درمهاش اطلاع یافت ببرد و بخورد و سفر کرد و بامدادان دیدند عرب را گریان و عریان. (گلستان).
ای خنک چشمی که او گریان اوست
ای همایون دل که او بریان اوست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گریان
تصویر گریان
گرینده، باکی
فرهنگ لغت هوشیار
گوینده: گویان ز پی تو ما دل و دل جویان ز تو نزد ما زر و زر. (عمادی گنج سخن)، در حال گفتن: متلهف بود و پویان و مترصد و جویان و بر حسب واقعه گویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیهان
تصویر گیهان
دنیا و روزگار و جهان، عالم، گیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریان
تصویر گریان
((گِ))
در حال گریستن، کسی که گریه می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریان
تصویر گریان
بكاءً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گریان
تصویر گریان
Crying, Tearful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گریان
تصویر گریان
pleurant, en pleurs
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گریان
تصویر گریان
泣いている , 泣いている
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گریان
تصویر گریان
روتا ہوا , رونے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گریان
تصویر گریان
কাঁদছে , কাঁদছে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گریان
تصویر گریان
ร้องไห้ , ร้องไห้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گریان
تصویر گریان
kilio
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گریان
تصویر گریان
ağlayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گریان
تصویر گریان
בוכה , בּוֹכֶה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گریان
تصویر گریان
哭泣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گریان
تصویر گریان
chorando, choroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گریان
تصویر گریان
울고 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گریان
تصویر گریان
menangis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گریان
تصویر گریان
रो रहा , रोता हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گریان
تصویر گریان
huilend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گریان
تصویر گریان
llorando, lloroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گریان
تصویر گریان
плачучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گریان
تصویر گریان
плачущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گریان
تصویر گریان
płaczący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گریان
تصویر گریان
weinend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گریان
تصویر گریان
piangente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی