جدول جو
جدول جو

معنی گنه - جستجوی لغت در جدول جو

گنه
مخفف گناه
تصویری از گنه
تصویر گنه
فرهنگ لغت هوشیار
گنه
((گُ نَ))
مخفف گناه
تصویری از گنه
تصویر گنه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آگنه
تصویر آگنه
کوه در ساقه یا ریشه گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگنه
تصویر لگنه
از بیخ ران تا سر انگشتان پا، فنی است در کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگنه
تصویر لگنه
((لِ نَ یا نِ))
بیخ ران تا سر انگشتان پا، فنی است از کشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنهکار
تصویر گنهکار
گناهکار، آنکه گناه کرده، آنکه کار زشت از او سر زده باشد
فرهنگ فارسی عمید
گناهکاری: دوستانم توبه گویند از گنهکاری بمن توبه تا من میکنم هرگز نباشد بر قرار. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
گناهکاره، جمع گنهکارگان: گنهکارگان را هراسان کنیم ستمدیدگان را تن آسان کنیم
فرهنگ لغت هوشیار
گناهکار کردن: گفتی نظر خطاست تو دل می بری رواست خود کرده جرم و خلق گنهکار میکنی. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنهکار
تصویر گنهکار
عاصی، مذنب، مجرم، تبهکار
فرهنگ لغت هوشیار
درانگلیسی: بر گرفته از نام بانویی از پرو به نام کنتس دل چینچون که در سده هفدهم می زیسته نام درختی است گرمسیری که پوسته ای تلخ دارد پوستل گیاهی است از تیره روناسیان که بصورت درختهای کوچک و دارای گونه های متعدد است و در آمریکای جنوبی خصوصا پرو واکواتر و ونزوئلا بفراوانی میروید. برگهای این گیاه متقابل و گلهایش منظم و برنگهای سفید یا گلی یا ارغوانی هستند. بوی گلهایش معطر و گل آذینش خوشه یی و در برخی گونه ها دیهیم است. میوه اش کپسول و بیضوی یا استوانه یی شکل و شامل دانه های متهدد است. بطور کلی این گیاه را از روی پوست بسه نوع تقسیم میکنند: گنه گنه قرمز گنه گنه زرد و گنه گنه خاکستری. مواد موثر و دارویی پوست انواع مختلف گنه گنه از اوایل قرن نوزدهم میلادی مورد دقت و آزمایش قرار گرفت و در سال 1811 دکتر گومز از پوست گنه گنه ماده ای بدست آورد که آنرا سنکونین نامید و آن یکی یکی از آلکالوئید ها است. در سال 1820 آلکالوئید دیگری بنام کینین بوسیله کاوانتون و پلتیه از پوست گنه گنه استخراج گردید و بعد ها بتدریج مواد دارویی دیگری از پوست این گیاه بدست آمد. پوست گنه گنه علاوه بر مواد دارویی مختلف دارای مواد دیگری از قبیل مواد نشاسته یی و مواد لیپیدی و مواد صمغی و املاح معدنی است و بعلاوه دارای اسانس خاصی است که بوی پوست گیاه مزبور را مشخص میسازد. پوست گنه گنه دارای اثر مقوی و تب بر و قابض است و مهمترین آلکالوئیدش کینین است که بجای پوست گنه گنه در معالجه مالاریا مصرف میشود گنگنه کنکنه قینا قینا قنه قنه. یا جوهر گنه گنه. سولفات کینین را گویند. نخستین بار کینین بصورت نمک از پوست درخت گنه گنه استخراج شده. یا گنه گنه افلاطونی. گنه گنه. یا گنه گنه خاکستری. گنه گنه. یا گنه گنه زرد. گونه ای گنه گنه که درختی است زیبا و دارای تنه راست و اغلب در بلیوی کشت میشود. پوست این گونه گنه گنه مانند گنه گنه معمولی مورد استفاده طبی قرار میگیرد و طعمش بسیار تلخ است کنکینای اصفر. یا گنه گنه قرمز. گونه ای گنه گنه که دارای پوست قرمز و طعمش تلخ و قابض است و مانند گنه گنه معمولی مورد استفاده طبی قرار میگیرد کنکینای احمر سنکونا حمراء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه کرده
تصویر گنه کرده
تقصیر کرده
فرهنگ لغت هوشیار
گناه کردن: چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی شده بی جرم و خطایی نه صوابست فراقش. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه زدن
تصویر گنه زدن
گناه زدن، یا گناه بخود (بر خود) گناه زدن برخود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه داشتن
تصویر گنه داشتن
گناه داشتن: اگر چه نداری گنه نزد شاه چنان باش پیشش که مرد گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه پوشی
تصویر گنه پوشی
نادیده گرفتن گناهان دیگران گناه بخشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه پوش
تصویر گنه پوش
آنکه گناهان دیگران را نادیده بگیرد گناه بخش آمرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
گناه بخشیدن: هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت: ببخشند گنه می بنوش، (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه بخشا
تصویر گنه بخشا
گناه بخشی. بخشایش گناه عفو
فرهنگ لغت هوشیار
گناه بخش: توانا و دانا به هر بودنی گنه بخش بسیار بخشودنی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
گناه اندوختن: گر نظر صدق را نام گنه می نهی حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن، (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه گنه
تصویر گنه گنه
((گَ نِ گَ نِ))
درختی است با برگ های درشت و گل های ریز سفید یا سرخ رنگ، از پوست آن دارویی برای معالجه مالاریا درست می کنند
فرهنگ فارسی معین
درختی با برگ های درشت و بیضی و گل های ریز سفید یا سرخ خوشه مانند و از پوست آن ماده ای گرفته می شود که در طب برای معالجه مالاریا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گینه
تصویر گینه
جنس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گونه
تصویر گونه
نوع، قدر، جانبه، فرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گنگ
تصویر گنگ
ابکم، عجم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گنجه
تصویر گنجه
کابینت، صندوق، قفسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گناه
تصویر گناه
جناح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنه
تصویر آنه
زن ناله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنه
تصویر سنه
سال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تنه
تصویر تنه
جثه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاه
تصویر گاه
وقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنه
تصویر بنه
بود خوش، بوی بد، بوی پشگل آهو بوی پشکل، بوی بد
فرهنگ لغت هوشیار
صدا و ندا و زمزمه را گویند که از غایت خوشی و نشاط خاطر از آدمی سرزند، خوشحالی، شادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژنه
تصویر ژنه
نیش جانوران گزنده مانند زنبور و پشه و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار