جدول جو
جدول جو

معنی لگنه

لگنه((لِ نَ یا نِ))
بیخ ران تا سر انگشتان پا، فنی است از کشتی
تصویری از لگنه
تصویر لگنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لگنه

لگنه

لگنه
از انگشتان پا تا بُن ران و این قلب لنگه است. (غیاث). مرادف لنگ، از بیخ ران تا سر انگشتان پاو این در اصل لنگه بوده که به تصرف لوطیان لگنه شده، نام فنی از کشتی. (از اهل زبان به تحقیق پیوسته). (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

لانه

لانه
جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده، آشیان، آشیانه
خانۀ انسان
بیکاره، تنبل، برای مِثال کنون جویی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت / تو را دیدم به برنایی فسار آهخته و لانه (کسائی - ۵۸)
بی قید
لانه
فرهنگ فارسی عمید

لنگه

لنگه
مقابلِ جفت، فرد، یک نیمۀ باری که بر ستور گذاشته می شود، چیزی که جفت یا دو قسمت داشته باشد
لنگه
فرهنگ فارسی عمید

لانه

لانه
آشیان، آشیانه و خانه زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده میباشد
فرهنگ لغت هوشیار

لجنه

لجنه
انجمن گروه مردم که برای کاری فراهم آیند و بدان رضا دهند انجمن
لجنه
فرهنگ لغت هوشیار