جدول جو
جدول جو

معنی غنه

غنه
آوازی که از بیخ لهات و بینی برآید، در موسیقی تحریری از موسیقی که در هنگام غنا از خیشوم ادا شود
تصویری از غنه
تصویر غنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غنه

غنه

غنه
تو دماغی آوای تو دماغی آوازی که از خیشوم بیرون آید: آواز بینی، تحریریست از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن به خیشوم بینی ادا کنند. یا ارباب غنه. آواز خوانان. یا نون (ن) غنه. (نون مع الغنه)، نونی که همراه صوتی که در خیشوم پیچد تلفظ گردد. چنین صوتی در زبان دری قدیم وجود داشته
فرهنگ لغت هوشیار

غنه

غنه
آوازی که از بینی بیرون آید، تحریری است از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن به خیشوم بینی ادا کنند
ارباب غنه: آوازخوانان
غنه
فرهنگ فارسی معین

غنه

غنه
آواز در بینی. (منتهی الارب). آواز بینی. (دهار). گرفتگی در آواز. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آوازی که از خیشوم بیرون آید. (از قطر المحیط). منگیدن. (منتهی الارب ذیل خُنّه).
- ادغام بلاغنه و معالغنه، هرگاه تنوین یا نون ساکن به یکی از حروف دوگانه ’ل’ و ’ر’ برسند ادغام بلاغنه است، مانند: لم یکن له، و هرگاه به یکی از حروف چهارگانه ’یمون’ برسند ادغام معالغنه است، مانند: هذا کتاب ٌ مبین. رجوع به ادغام شود.
، تحریری است از موسیقی که در هنگام غنا و سراییدن بخیشوم بینی و دماغ ادا کنند. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
مجلس ز پری رویان چون بزم سلیمانی
با غنۀ داودی مرغان خوش الحانی.
خاقانی.
ای عندلیب جانها طاووس بسته زیور
بگشای غنچۀ لب بسرای غنۀ تر.
خاقانی.
می چو عیسی و ز رومی ارغنون
غنۀ انجیل خوان برخاسته.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 475).
- ارباب غنه، آوازخوانان: گویند که ایشان را با مغنیان و ارباب غنه خوش بوده. (مزارات کرمانی ص 90)
لغت نامه دهخدا