توانائی گنجیدن. (ناظم الاطباء). گنجایش: گفت اکنون چون منی ای من درآ نیست گنجایی دو من در یک سرا. مولوی (مثنوی چ خاور ص 61). ، توانائی. قدرت. (ناظم الاطباء). - گنجایی داشتن، ظرفیت و گنجایش داشتن: این مملکتی است که طفیلی را گنجایی دارد. (نفحات الانس جامی). او به مکنت و ثروت و خیول و دواب و غنایم به مرتبه ای بود که در ساحت اردبیل گنجایی نداشت. (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 10). - گنجایی یافتن، گنجیدن و گنجایش یافتن: چاپلوسی و خدمت می کند تا در دل شیخ گنجایی یابد. (فیه مافیه)
توانائی گنجیدن. (ناظم الاطباء). گنجایش: گفت اکنون چون منی ای من درآ نیست گنجایی دو من در یک سرا. مولوی (مثنوی چ خاور ص 61). ، توانائی. قدرت. (ناظم الاطباء). - گنجایی داشتن، ظرفیت و گنجایش داشتن: این مملکتی است که طفیلی را گنجایی دارد. (نفحات الانس جامی). او به مکنت و ثروت و خیول و دواب و غنایم به مرتبه ای بود که در ساحت اردبیل گنجایی نداشت. (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 10). - گنجایی یافتن، گنجیدن و گنجایش یافتن: چاپلوسی و خدمت می کند تا در دل شیخ گنجایی یابد. (فیه مافیه)
گنجایش. (شعوری ج 2 ورق 327) (ناظم الاطباء). گنجا. گنج. (شعوری ایضاً،) : تاب آن حسن که بر هفت فلک گنجایه ست جز که آهنگ دل خستۀ لاغر نکند. مولوی (ازشعوری). این کلمه با همین صورت و با شاهد فوق در فرهنگ شعوری آمده ومصحف است و صحیح مصراع دوم چنین است: تاب آن حسن که در هفت فلک گنجا نیست. مولوی (دیوان شمس چ فروزانفر ج 2 ص 140)
گنجایش. (شعوری ج 2 ورق 327) (ناظم الاطباء). گنجا. گنج. (شعوری ایضاً،) : تاب آن حسن که بر هفت فلک گنجایه ست جز که آهنگ دل خستۀ لاغر نکند. مولوی (ازشعوری). این کلمه با همین صورت و با شاهد فوق در فرهنگ شعوری آمده ومصحف است و صحیح مصراع دوم چنین است: تاب آن حسن که در هفت فلک گنجا نیست. مولوی (دیوان شمس چ فروزانفر ج 2 ص 140)