جدول جو
جدول جو

معنی گلیک - جستجوی لغت در جدول جو

گلیک(گَ یَ)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان که در 75000گزی جنوب خاوری نصرت آباد و 35000گزی باختر راه شوسۀ زاهدان به خاش واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 250 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و ذرت وشغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ ناروئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
گلیک
آروغ، چهچه زدن درآواز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلین
تصویر گلین
(دخترانه)
(با ضمه) منسوب به گل، به رنگ گل، (با فتحه) عروس در زبان ترکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ولیک
تصویر ولیک
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کومار، کورچ، کویچ، مارخ، سیاه الله
از درختان جنگلی ایران، زالزالک وحشی
لکن، برای مثال دعوی کنی که شاعر دهرم ولیک نیست / در شعر تو نه حکمت و نه لذت و نه چم (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیلک
تصویر گیلک
از مردم گیلان، گیلانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیز
تصویر گلیز
آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج شود، آب دهان، بزاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلیک
تصویر شلیک
خالی کردن توپ یا تفنگ، شلک
کنایه از صدای ناگهانی و بلند خنده
شلیک کردن: آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ، تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلین
تصویر گلین
گلی، چیزی که از گل ساخته شده باشد، گل آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چلیک
تصویر چلیک
ظرف حلبی بزرگ، استوانه یا مکعبی شکل، پیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
نوعی فرش که با نخ پنبه ای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلین
تصویر گلین
گلی، به رنگ گل سرخ، گل فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلیک
تصویر دلیک
گل سرخ صحرایی، گیاهی صحرایی، گل آن بی بو و دارای چهار برگ است. پس از ریختن برگ های گل ثمر آن پیدا می شود و آن میوه ای است شبیه زیتون که پس از رسیدن زرد یا سرخ رنگ می شود و دانه های سفید درازی دارد که در طب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گتیک
تصویر گتیک
باستانی، کهن، بسیار قدیم، سبکی از معماری که در آن ساختن طاق های قوسی و بیضوی، برپا داشتن ستون ها، مجسمه ها و ترکیبات دیگر در بنا معمول شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلیک
تصویر کلیک
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
انگشت کوچک دست یا پا، انگشتک، کابلج، کالوج، انگشت کهین، خنصر، انگشت خنصر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزلیک
تصویر گزلیک
نوعی کارد کوچک دسته دار
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
دهی جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک. سکنۀ آن 102 تن. آب آن از رود خانه قره چای و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، میوه است. شغل اهالی زراعت، گله داری، گلیم و جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
رها کردن تیر، تخلیه اسلحه آتشی تخلیه اسلحه آتشی (توپ و تفنگ) رها کردن گلوله، آوای خروج گلوله از سلاح آتشین، آوای خنده شدید: شلیک خنده آن ها به گوش می رسید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیک
تصویر کلیک
کج چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیلک
تصویر گیلک
در اصطلاح مردم گیلان، روستایی و بومی و رعیت
فرهنگ لغت هوشیار
گوی کوچک گویچه: بر جیب و کله نهند پس تر آن قوقه لعل و گویک زر. (تحفه العراقین)، تکمه گوی گریبان، گویی که بر سر فرج باشد: سیلی خورد از گویک زهدانی خاتون هر نطفه افسرده که جست از کمر تو. (سنائی)، زهدان رحم، سرگین چهار پایان که جعل آن را میگرداند
فرهنگ لغت هوشیار
کارد دسته دار کوچک ترکی چشم بند دراسپ قسمی کارد نوک تیز که تیغه آن بر روی دسته خم شود. پرده ای که از چرم که بر طرف وحشی (خارجی) چشم اسب نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
پوششی معروف که از موی بز و گوسفند بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیمک
تصویر گلیمک
گلیم کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
عروس. توضیح در نام زنان بکار رود: گلین آغا گلین باجی گلین خانم. منسوب به گل ساخته از گل: بسی خاک بنشسته بر فرق او نهاده بسر بر گلین افسری. (منوچهری) منسوب به گل برنگ گل سرخ: با دوست به گرما به درم خلوت کرد وان روی گلینش گل حمام آلود. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی بر گرفته از نامواژه ی} گوتس {تنده کاری گونه ای از مهرازی (معماری سنج خرد ناب) با کاربرد بام های تنده یا سراشیب و کمانه های جناغی، زمخت، ارامک (وحشی) منسوب به گت منسوب به قوم گت، سبک هنری که در فرانسه در اواخر قرن 12 م. بوجود آمد و در سراسر دوره قرون وسطی تا اواسط قر. 16 در اروپا معمول بود. اصطلاح گتیک (گتی) در قرن 16 متداول گردید و منظور اصلی موجدان این اصطلاح تحقیر این سبک بود زیرا مردم آن دوران که در نتیجه تحقیقات باستانشناسی فریفته هنر روم شده بودند تصور میکردند که این سبک متعلق باقوام نیمه وحشی گت است. مختصات این سبک را باید در نوع معماری قرنهای 16- 12 م. جستجو کرد معماری گتی نقاشی و پیکر تراشی را بخدمت خود در آورد. خصایص این سبک ازین قرار است: الف - استعمال طاق بشکل چلیپا های بیضوی. ب - عمومیت دادن قوس جناقی بجای قوس هلالی. ج - استعمال ستونی که انتهای آن نیم طاق دارد. و آن نوعی قوس اتکایی است. د - اختراع اشکال جدید برای تزیین ابنیه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پادهسر پادیخ ساده ترین چند الکلیها است زیرا فقط دارای دو اتم کربن است که هر یکی از آنها دارای یک عامل الکی است. جسمی است شیرین و چون محلولش در آب دیر منجمد میشود دراتومبیل ها بعنوان ضد یخ بکار میرود گلیکول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیک
تصویر علیک
بر تو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیک
تصویر سلیک
مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی قدیم. رشته کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که فشار روزگار او را با تجربه کرده باشد پارسی است (هدایت) تازی است دلیک گل سرخ دشتی از گیاهان خاک فرسوده، بر گل سرخ، آزموده کار گیاهی است صحرایی از تیره گل سرخیان که گل آن بی بو و دارای چهار برگ است (گل سرخ صحرایی)، میوه گیاه مزبور که شبیه زیتون است و پس از رسیدن زرد یا سرخ گردد و دانه های سفید درازی دارد که در طب قدیم مستعمل بود
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی چوبخم ظرفی چوبین که دو قاعده آن بشکل دو دایره مسطح است که بوسیله تته هایی بیکدیگر متصل شده و در آن شراب سرکه و غیره ریزند، ظرفی آهنی یا حلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیک
تصویر الیک
بسوی تو
فرهنگ لغت هوشیار
خا وند خدا وند، شهریار صاحب ملک، صاحب خداوند، پادشاه:جمع ملکاء، خدای تعالی. یا ملیک سماوات. خدای متعال: (ملیک سماوات و خلاق ارضین بفرمان او هر چه علوی و سفلی) (منوچهری. د. چا. 141: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلیک
تصویر کلیک
تلیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تلیک
تصویر تلیک
کلیک
فرهنگ واژه فارسی سره
گل نشکفته ی پنبه، غوزه ی پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی