جدول جو
جدول جو

معنی گلوزر - جستجوی لغت در جدول جو

گلوزر(گَ)
ده کوچکی است از دهستان سیاه کوه بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 85000گزی جنوب خاوری بافت، سر راه مالرو ده سرد به اسفندقه. دارای 3 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلوز
تصویر گلوز
فندق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، پندک، بندق، گلوژ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوبر
تصویر گلوبر
آنکه یا آنچه گلوی جانداری را ببرد، برندۀ گلو
فرهنگ فارسی عمید
(گْلا / گِ زِ)
از علمای آثار قدیمه است که از سال 1882 تا سال 1894م. چهار دفعه به عربستان رفت و هر دفعه یک یا دو سال در آنجا بسر برد و متن های مفصل به دست آورد و کتیبه ها و لوحه های زیاد کشف کرد. (ایران باستان ص 50)
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ تَ)
میوۀ تر و تازه، چون: خیار و هندوانه و انگور و خربزه و آلو و غیره... میوۀ تازه که مهمان و مسافر را پیش آرند. (مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(گِ لُ بِ)
یوهان ردلف (1604- 1668 میلادی). طبیب و شیمی دان آلمانی. در کارلشتات (باویر) به جهان آمد، وی خاصیت طبی سولفات دو سود را کشف کرد که به نام نمک گلوبر خوانده شد
لغت نامه دهخدا
(چَ زَ)
برندۀ گلو. گلوبرنده. در تداول عامه، سوزندۀ گلو
لغت نامه دهخدا
(وْ زَ)
به معنی نوعی خاص از اردک است. (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 297). اما جای دیگر نیامده است
لغت نامه دهخدا
(گُ)
ده کوچکی است از دهستان لنگا شهرستان شهسوار واقع در 35000گزی جنوب خاوری شهسوار و 2000هزارگزی راه شوسۀ شهسوار به چالوس. دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
آنکه گلوی جانور یا انسانی را ببرد ذبح کننده: عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوز
تصویر گلوز
فندق
فرهنگ لغت هوشیار