- گلندام (دخترانه)
- گل اندام
معنی گلندام - جستجوی لغت در جدول جو
- گلندام
- آنکه اندامش در نازکی بگل ماند نازک بدن: کنیزی سیه چشم و پاکیزه روی گل اندام و شکر لب و مشکبوی. (نظامی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیفیت گل اندام نازک بدنی
دام کوچک، دام (مطلقا) : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر بگل دام کرده ای. (صائب)
نیک نام، معروف، مشهور
گلرنگ، به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ
آنچه دارای نقش گل و بوته باشد مثلاً پارچۀ گل دار
کسی که بدن نرم و لطیف مانند برگ گل دارد، نازک بدن
شیشه های رنگین که در خانه و حمام و تا بدانها تعبیه کنند آینه جامی: روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل. (محسن تاثیر)
نازک بدن
گلوله انداز، توپچی
ارتفاع
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گل انار، شکوفه انار، گل درخت انار که سرخ رنگ است، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
بدن و تن، کالبد، جسم
آماس ورم
گلبانگ، بانگ بلند، آواز رسا، گلبام
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
ناشناس، بی نام و نشان، کنایه از کسی که معروف و مشهور نیست
ظرف سفالی یا پلاستیکی دهان گشاد که در آن بوتۀ گل را می کارند، ظرفی فلزی، چینی یا بلوری که در آن دستۀ گل می گذارند
زن بدکاره روسپی
شکوفه و گل انار است که در سرخی رنگ بینظیر است
گلرنگ
ظرفی که گلها را دسته در آن نهند، ظرف سفالین یا چینی و جز آن که در آن گلهای زمینی یا معطر بکارند
آنچه که دارای نقش گل و بوته باشد مقابل ساده: جامه گلدار پارچه گلدار مخمل گلدار
آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند، لحنی است از موسیقی قدیم: ساغر گلفام خواه کز دهن کوس نعره گلبام وقت بام برآمد. (خاقانی)
آب گندیده و بدبوی، باتلاق زمین باتلاقی: بدشت گل و خار و گنداب و چاه مکن رزم کافتد بسختی سپاه. توضیح زمین کما بیش پستی که مقداری آب در آن جمع شده و بخارج راه نداشته باشد تولید باتلاق کند، جایی که آبهای شستشو و گنده در آن رود: گنداب حمام
بی نام و نشان، ناشناس
پارسی تازی گشته اندام خوش اندام
تن، بدن، قد و قامت، هر یک از اعضای بدن، عضو
اندام تناسلی: قسمت های دستگاه تناسلی جانوران که در عمل جفت گیری و تولید مثل شرکت دارند
اندام حسی: هر یک از اندام های تخصصی مانند، چشم، گوش، زبان و مانند آن
اندام تناسلی: قسمت های دستگاه تناسلی جانوران که در عمل جفت گیری و تولید مثل شرکت دارند
اندام حسی: هر یک از اندام های تخصصی مانند، چشم، گوش، زبان و مانند آن