معنی بلندنام
- بلندنام
- نیک نام، معروف، مشهور
واژههای مرتبط با بلندنام
بلند نام
- بلند نام
- نیک نام، مشهور
بلند نامی
- بلند نامی
- نیکنامی، شهرت
بلندنوا
- بلندنوا
- نیکنام، معروف، مشهور
بلندقامت
- بلندقامت
- بلندقد، بلندبالا، بالابلند
بلندنظر
- بلندنظر
- بلندهمت، دارای همت بلند و هدف عالی
برندکام
- برندکام
- گیاهی است که آنرا بابونه گاو گویند. (از برهان). بابونه گاو. (الفاظالادویه). اقحوان و بابونۀ گاوچشم. (ناظم الاطباء)
بلندنظر
- بلندنظر
- منیع الطبع، بلندهمت، جواد، دست ودل باز
متضاد: تنگ نظر، کوتاه همت، خسیس
بلندمقام
- بلندمقام
- صاحب منصب، عالی رتبه، عالی مقام، والا
بلندقامت
- بلندقامت
- بالابلند، بلندبالا، دراز، رشید، سروقد، سروقامت، قدبلند
متضاد: کوتاه قد، کوتاه قامت