شیشه های رنگین که در عمارت خانه و حمام و در تابدانها تعبیه کنند وآنرا آینه جامی نیز میگویند. (آنندراج) : روشن بود ز عالم بالا فضای دل گل جام دارد از مه تابان سرای دل. محسن تأثیر (از آنندراج). در آن خلوت که شرمش برقع از رخسار بردارد کند معمار عشق از تیشۀ ناموس گل جامش. فطرت (از آنندراج)
گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)