جدول جو
جدول جو

معنی گلم - جستجوی لغت در جدول جو

گلم
منگوله، رشته ها یا نخ های یک اندازه ی اطراف قالی یا پتو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلم
تصویر سلم
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام بزرگترین پسر پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلمر
تصویر گلمر
نام گلی، برای مثال از آن گلمر که دل بردوزد آن هم / ز هر تن لاله رست و ارغوان هم (امیرخسرو- مجمع الفرس - گلمر)، نوعی پیکان تیر
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لَ مَ)
نام یکی از دهستانهای بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، در شمال باختری مشهد ومحدود است از طرف شمال به کوه تخت رستم، از جنوب به دهستان شاندیز، از باختر کوه بینالود و از خاور به دهستان بیزکی و چناران. کلیۀ قرای این دهستان که عبارت از 33 آبادی است در داخل دره و دامنه خاوری بینالود واقع است. این کوه بواسطۀ ارتفاعی که دارد ریزش برف و باران در ارتفاعات و دامنۀ آن زیاد و بالنتیجه از آب آن قراء و قصبات اطراف استفاده قابل ملاحظه نموده و کلیۀ دهات اطراف دارای محصول فراوان و باغات زیاد میباشد و بهمین جهت بیشتر قرای این دهستان ییلاقی و تفرج گاه اهالی شهر مشهد است. در 12هزارگزی جنوب خاوری گلمکان محلی است موسوم به چشمه سبز این محل دردامنۀ کوه نیشابور واقع شده و مساحت آن در حدود 1500 گز است. اطراف این محل را کوههای مرتفع احاطه نموده فقط از یک طرف به عرض تقریباً 30 یا 40 گز از بریدگی استفاده شده، راهی است که داخل این محوطه آب فراوانی از زمین میجوشد که استخر بزرگی را تشکیل داده واز اطراف این استخر نیز چشمه های فراوانی از دامنۀ کوه جاری است که آب این چشمه ها نیز داخل استخر شده وهمه این آبها از همان دهانه خارج و دهستان گلمکان را مشروب مینماید. بین این چشمه ها چشمه ای است موسوم به چشمۀ اشتها آب آن تا اندازه ای سرد و گواراست و برای هرگونه اغذیه محلل خوبی است. هوای آن بقدری سرد است که از 6هزارگزی اشجار آن کوتاهتر و تا 3هزارگزی خاتمه یافته از سه هزارگزی تا محل چشمه سبز فقط گیاه میروید. بواسطۀ صعب العبور بودن راه و سردی هوا و نداشتن سکنه، کمتر اهالی به آن محل میروند. بطور کلی گلمکان و قرای آن عموماً ییلاقی و کوهستانی است و از 33آبادی بزرگ و کوچک تشکیل میشود. مجموع نفوس آن در حدود 14562 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ)
شهری است در الجزایر (277 م) (702 ه) مسیحیان در قرون اول در آنجا پیدا شدند. (اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ کَ)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع در 15000 گزی شمال باختری صحنه. هوای آن سرد و دارای 176 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان ماهیدشت بالابخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 28000گزی جنوب خاور کرمانشاه و 4000گزی باغ طیقوان. هوای آن سرد و دارای 140 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ مِ)
دهی است از دهستان برکشلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 18هزارگزی شمال خاوری ارومیه و هزارگزی شمال راه شوسۀ بندر به ارومیه. هوای آن معتدل ودارای 253 تن سکنه است. آب آن از نهر چای و محصول آن غلات، توتون، چغندر، انگور و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جوراب بافی است. راه مالرو دارد. در 2هزارگزی خاور ده بندر کشتی رانی به مراغه وشرفخانه وجود دارد و پاسگاه ژاندارمری، کافه و دو باب دکان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ)
دهی است ازبخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان واقع در 12000گزی شمال کوزران و 3000 گزی خاور راه فرعی کوزران به ثلاث. هوای آن سرد و دارای 100 تن سکنه است. آب آن از چاه و محصول آن غلات، لبنیات و حبوبات و دیم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ)
قصبۀ مرکز دهستان گلمکان بخش طرقبۀ شهرستان مشهد واقع در 18هزارگزی شمال باختری طرقبه و 5هزارگزی باختر راه شوسۀ قدیمی مشهد به قوچان. هوای آن معتدل و دارای 2264 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و چشمه سار و قنات و محصول آن غلات، میوه وخشکبار است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان قالی بافی و راه آن اتومبیل رو است. دارای دبستان و دفتر ازدواج و طلاق است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
چلپاسه و سوسمار. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نوعی از بید است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ کَ)
دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین واقع در 11000گزی شمال باختری سرپل ذهاب، کنار راه فرعی باویس. هوای آن گرم و دارای 250 تن سکنه است. آب آن از زه آب رود خانه دستک و محصول آن غلات، صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت وگله داری است. راه فرعی دارد. در دو محل بفاصله 1500گزی واقع و به علیا و سفلی مشهور است. سکنۀ گلم کبود علیا 15 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ تَ رَ / رِ)
خردل. (نصاب طبری)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ کَ)
دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 9هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و 9هزارگزی شمال اتومبیل رو چقلوندی به بروجرد. هوای آن سرد ودارای 120 تن سکنه است. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و پشم است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ حسین بیگ هستند و در زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُ لَ کَ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 40هزارگزی شمال باختری فریمان. هوای آن معتدل و دارای 103 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. شغل اهالی زراعت و و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ نَ)
دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 6000گزی شمال خاوری ساری و 4000گزی شمال راه شوسۀ ساری به بهشهر. هوای آن معتدل و دارای 405 تن سکنه است. آب آن ازچشمۀ بزرگ و محصول آن برنج، غلات، پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. از دو محل بالاو پائین تشکیل شده است معصوم زاده ای به نام امامزاده محمد درویش دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گَ مِ / مُ)
پر ماهی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ)
نام گلی است بغایت خوشبو. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) :
ز سوری کآن نه کم بود از کتاره
جگر میشد چو سوری پاره پاره
از آن گلمر که دل برد و روان هم
ز هر تن لاله رست و ارغوان هم.
امیرخسرو (از جهانگیری).
، نام نوعی از پیکان تیر. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) :
گشت رعنایان بود در زیر بید و پای گل
بوستان شیرمردان برگ بید و گلمر است.
امیرخسرو (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(گِ مَ)
دهی است از دهستان چرداول بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع در 11000گزی شمال باختری چرداول، کنار راه اتومبیل رو چرداول به آسان آباد. هوای آن گرم و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رود خانه چرداول و محصول آن غلات، لبنیات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 30هزارگزی شمال باختری فریمان. هوای آن معتدل و دارای 71 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلموش
تصویر گلموش
بید مشک
فرهنگ لغت هوشیار
گلی است خوشبوی: ازان گلمر که دل برد و روان هم زهر بن لاله است و ارغوان هم. (امیر خسرو) توضیح هویت این گل شناخته نشد، نوعی از پیکان تیر: گشت رعنایان بود در زیر بیدو روی گل بوستان شیر مردان برگ بید و گلمر است. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلموژ
تصویر گلموژ
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم
تصویر علم
دانش
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی واقع در منطقه ی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لاله آباد شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
رشته ی بافته از پشم
فرهنگ گویش مازندرانی
مکانی در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مراتع زمستان، مرتع قشلاقی
فرهنگ گویش مازندرانی
درهم آمیخته
فرهنگ گویش مازندرانی
مختاباد، مسئول اصلی گاوسرا
فرهنگ گویش مازندرانی
نشای پر پشت، دانه های درشت برف، دانه به دانه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قسمتی از زمین های کشاورزی دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع کردن شاخه های درخت و باقی نگه داشتن تنه ی آننوعی هرس
فرهنگ گویش مازندرانی