گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)
گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)
در اصل دام خردی است، امادر عرف بمعنی مطلق دام است. (آنندراج) : حسن چون دانه به گلدام نگاهش ریزد بشکند آینه و بر سر راهش ریزد. میرزا معز فطرت (از آنندراج). تا چهره درست گل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر به گلدام کرده ای. صائب (از آنندراج)
در اصل دام خردی است، امادر عرف بمعنی مطلق دام است. (آنندراج) : حسن چون دانه به گلدام نگاهش ریزد بشکند آینه و بر سر راهش ریزد. میرزا معز فطرت (از آنندراج). تا چهره درست گل از می گلفام کرده ای صد مرغ دل اسیر به گلدام کرده ای. صائب (از آنندراج)
آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و شلنگ زدن و معرکه بستن به یکبار کشند. (برهان) (جهانگیری) : صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند گوی گلبام زد اجسام بگو تا شنوند. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 102). بختش به صبح خیزی تا کوفت کوس دولت گلبام کوس اورا دستان تازه بینی. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 441). و رجوع به گلبانگ شود. ، نام لحنی از لحنهای موسیقی. (غیاث) : می به قدح در چنانک شیرین در مهد زر باربدی وار کوس برزده گلبام صبح. خاقانی. ساغر گلفام خواه کز دهن کوس نغمۀ گلبام وقت بام برآمد. خاقانی. ز گلبام شبابه زندباف دریده صبا شعر گل تا به ناف. نظامی (شرفنامه چ وحید ص 346)
آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و شلنگ زدن و معرکه بستن به یکبار کشند. (برهان) (جهانگیری) : صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند گوی گلبام زد اجسام بگو تا شنوند. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 102). بختش به صبح خیزی تا کوفت کوس دولت گلبام کوس اورا دستان تازه بینی. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 441). و رجوع به گلبانگ شود. ، نام لحنی از لحنهای موسیقی. (غیاث) : می به قدح در چنانک شیرین در مهد زر باربدی وار کوس برزده گلبام صبح. خاقانی. ساغر گلفام خواه کز دهن کوس نغمۀ گلبام وقت بام برآمد. خاقانی. ز گلبام شبابه زندباف دریده صبا شَعر گل تا به ناف. نظامی (شرفنامه چ وحید ص 346)
دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 95هزارگزی شمال باختری شوسف، سر راه مالرو عمومی گیو به شوسف. هوای آن معتدل و دارای 130 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 95هزارگزی شمال باختری شوسف، سر راه مالرو عمومی گیو به شوسف. هوای آن معتدل و دارای 130 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند، لحنی است از موسیقی قدیم: ساغر گلفام خواه کز دهن کوس نعره گلبام وقت بام برآمد. (خاقانی)
آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و معرکه بستن یکباره کشند، لحنی است از موسیقی قدیم: ساغر گلفام خواه کز دهن کوس نعره گلبام وقت بام برآمد. (خاقانی)