آواز بلندی باشد که نقاره چیان و شاطران و قلندران و معرکه گیران در وقت نقاره نواختن و شلنگ زدن و معرکه بستن به یکبار کشند. (برهان) (جهانگیری) : صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند گوی گلبام زد اجسام بگو تا شنوند. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 102). بختش به صبح خیزی تا کوفت کوس دولت گلبام کوس اورا دستان تازه بینی. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 441). و رجوع به گلبانگ شود. ، نام لحنی از لحنهای موسیقی. (غیاث) : می به قدح در چنانک شیرین در مهد زر باربدی وار کوس برزده گلبام صبح. خاقانی. ساغر گلفام خواه کز دهن کوس نغمۀ گلبام وقت بام برآمد. خاقانی. ز گلبام شبابه زندباف دریده صبا شعر گل تا به ناف. نظامی (شرفنامه چ وحید ص 346)