جدول جو
جدول جو

معنی گلخنی - جستجوی لغت در جدول جو

گلخنی
کارگری که در گلخن حمام آتش می افروزد، گلخن تاب، تونتاب، آتش انداز
تصویری از گلخنی
تصویر گلخنی
فرهنگ فارسی عمید
گلخنی(گُ خَ)
خواهرزادۀ شهیدی است و شهیدی خال اوست و او نیز شخصی ابدال، مبدل الاحوال بود و دایم الابد با مردم زد و خورد مینمود و از کثرت شرارت او میرعلیشیر میخواسته که اورا از خراسان اخراج کند، در آن وقت این غزل گفته:
آنم که به عالم ز من افتاده تری نیست
آزار من سوخته چندان هنری نیست
مشتی خسم و گلرخ من آتش سوزان
تا نیک نگه میکنی از من اثری نیست.
و این مطلع نیز او راست:
اگر مجنون توانستی سر از تربت برون کردی
نشستی سالها پیش من و مشق جنون کردی.
مطلع دیگر:
دلا تا چند روزی عشق بی مهران چه کار است این
بلایی بهر خود پیدا کنی گویی که یار است این.
مطلع دیگر:
آتش رویی که مهرش را چو شمع افروختم
مجلس آرای کسانش چند بینم سوختم.
(مجالس النفائس ص 290، 297)
لغت نامه دهخدا
گلخنی(گُ خَ)
آنکه در گلخن منزل دارد، یا در آنجا به قمار و دیگر ناشایستها میپردازد. تونتاب. گلخن گر:
گفتم همی چه گویی ای حیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی.
عسجدی.
دهقان بدر گلخنی از لطف هواباز
چیند بدل سنبل تر شاخ دخان را.
حکیم زلالی (از آنندراج).
گلخنئی کرد به شاهی نگاه
رفت دلش در دم یکران شاه.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گلخنی
آنکه در گلخن (گرمابه) اقامت کند و یا بقمار و مناهی دیگر پردازد: گفتم: همی چه گویی ای حیز گلخنی، گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی، (عسجدی)، گلخن گر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلخن
تصویر گلخن
آتش خانۀ حمام، گولخ، گلخان، گولخن، تون، توشکان
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
گلفروش، باغبان. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ خَ)
مرکّب از: گل = کردی کل، حرارت، جوش + خن، خانه، پسوند مکان، گلخان، کردی کول خن (بخاری) ، طبری گولخوم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، آتشگاه حمام را گویند، و معنی ترکیبی این آتشخانه باشد چه گل به معنی اخگر آتش و خن خانه زیرزمین را گویند. (برهان)، آتشگاه و نوعی از آتشدان است که در آن به ریگ گرم غله بریان کنند و معنی ترکیبی این لفظ آتش خانه باشد، چه گل به ضم به معنی اخگر آتش است و خن مخفف خانه. (غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 300)، تون گرمابه. اتون. (زمخشری)، عنّۀ اجاق. اتون الحمام، گلخن گرمابه. کانون. (منتهی الارب) :
حاکم درخورد شهریاران باید
نیکو نبود فرشته ای در گلخن.
ناصرخسرو.
گلخن با دانا گلشن شود
گلشن با بیخردان گلخن است.
ناصرخسرو.
چو گلشن را نمی بینی نیاری
همی بیرون شد از تاریک گلخن.
ناصرخسرو.
ور نمانند هیچ آن گویند
که بود راست بابت گلخن.
مسعودسعد.
من اندر رنج و دونان بر سر گنج
مگس در گلشن و عنقا به گلخن.
خاقانی.
آب حیات ز آتش گلخن دمد چو باد
کز نقش خاک پاش به گلخن درآورم.
خاقانی.
وز آن گلخن بر آن گلگون فشاندش
به گلزار مراد شاه راندش.
نظامی.
آنکه سزاوار در گلخن است
در حرم شاه سزاوار نیست.
عطار.
سفله گر خجلت کشد ز آثار فعل خود کشد
گلخنی را روسیه از دود یا خاکستر است.
(از تاریخ گیلان مرعشی)،
گر گل است اندیشۀ تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه ی گلخنی.
مولوی.
چو عیسی گر توانی خفت بی جفت
مده نقد تجرد را ز کف مفت.
به گلخن پشت بر خاکستر گرم
به از پهلوی زن در بستر نرم.
جامی.
، جایی را گویند که روفته در آن اندازند و آن عبارت از آتشگاه حمام و مانند آن بود، پس چنانکه صاحب شرفنامه آورده مجازاست. (آنندراج)، مزبلۀ تون گرمابه باشد. جای انداختن خس و خاشاک نیز گفته اند. (از غیاث) (مجموعۀ مترادفات ص 300) :
اندر پلیدزادگی، پاکزادگی
تو چغر حوض گلخن و من شیم کوثرم.
سوزنی.
شاید او گلبن صفت در گلخن از فیض هوا
پرده های عنکبوت انگیزد ازهر تار گل.
عرفی (از غیاث)
لغت نامه دهخدا
(گُ وَ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه واقع در 24هزارگزی جنوب تربت و 12هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی تربت حیدریه به رشخوار. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و مالداری و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
منسوب به گولخن:
شکوه و بوش تو و حشمت ترا چه زیان
ز گفت و گوی دوسه خاکپاش گولخنی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(گُ شَ)
ابراهیم... شیخ ابراهیم بن محمد بن ابراهیم. یکی از مشایخ دبیران طریقت صوفیه از مردم آذربایجان بود که بسال 940 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است. رجوع به ابراهیم گلشنی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ خَ)
مولانا... میرعلیشیر نوایی درباره وی آرد: ازولایت قم است در زمان سلطان حسین میرزا به شهر هرات آمده بود، بغایت سفیه و بدزبان و بی باک و سلامتی بود. محمدحسین میرزا او را رعایتی نیک کرد آخر از او جریمه ای در وجود آمد، به سیاست رسید. از اوست این مطلع:
بجان کندن مراسنگین دلان دیدند و غوغا شد
که عاشق پیشه ای شیرین تر از فرهاد پیدا شد.
(مجالس النفائس ص 161)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلانی
تصویر گلانی
گلفروش، باغبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
آتشخانه حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلانی
تصویر گلانی
((گُ))
گلفروشی، باغبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
((~. خَ))
تون حمام، جای انداختن زباله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلخن
تصویر گلخن
آتشگاه حمام
فرهنگ واژه فارسی سره
تون، مزبله
متضاد: گلشن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تون و آتشدان گرمابه
فرهنگ گویش مازندرانی