- گلبو (دخترانه و پسرانه)
- معطر، خوشبو، آنکه بوی گل می دهد، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی از همراهان رستم هرمزان پادشاه ساسانی
معنی گلبو - جستجوی لغت در جدول جو
- گلبو
- آنکه چون گل بو دهد معطر: بیاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. (بدایع سعدی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه چون گل بو دهد معطر: بیاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. (بدایع سعدی)
اجسام ذره بینی که در خون وجود دارد، گلبول سفید و قرمز خون
((گُ لُ))
فرهنگ فارسی معین
یاخته های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا می شود و بر دو قسم است گلبول سفید و گلبول قرمز
سلول های تشکیل دهندۀ خون که به دو گونۀ سفید و قرمز تقسیم می شوند، گویچه
سبزه و تره ایست شبیه به نعناع
آنکه بوی خوش مانند بوی گل دارد
درخت گل سرخ، درخت و بوته گل را گویند
کشتی جهاز بزرگ
درخت گل، بوتۀ گل
مجرای غذا و دم در درون گردن را گویند
چغندر پخته
((گِ یا گَ))
فرهنگ فارسی معین
قسمت جلوی گردن، مجرای غذا و هوا در درون گردن، حلق، لوله یا مجرای باریکی که یک مخزن را به دهانه پیوند می دهد (فنی)، پیش چیزی (کسی) گیر کردن سخت خواهان آن کس بودن
قسمت عقب دهان که از بالا به دهان و از طرف پایین به مری و قصبه الریه اتصال دارد، حلق
چغندر پخته، لبلبو
ماده پروتیدی غیر قابل حل در آب خالص ولی قابل حل در محلول ضعیف نمک طعام و محلول سولفات دو سود و محلول سولفات 32 گرم در لیتر موجود است و در تخم مرغ و شیر نیز وجود دارد سرم گلبولین گلوبولین
نام هر یک از سلولهای کوچک خون غیر از گلبولهای سفید و قرمز که بتعداد بین 200 تا 300 هزار در هر میلیمتر مکعب خون موجودند و قطر تقریبی هر یک از آنها در حدود 3 میکرن میباشد. این سلولها از عوامل اصلی انعقاد خون هستند بهمین جهت آنها را ترومبوسیت نیز گویند پلاکت
گویچه سپید
گویچه سرخ