جدول جو
جدول جو

معنی گلبول

گلبول
سلول های تشکیل دهندۀ خون که به دو گونۀ سفید و قرمز تقسیم می شوند، گویچه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گلبول

گلبول

گلبول
اجسام ذره بینی که در خون وجود دارد، گلبول سفید و قرمز خون
گلبول
فرهنگ لغت هوشیار

گلبول

گلبول
یاخته های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا می شود و بر دو قسم است گلبول سفید و گلبول قرمز
فرهنگ فارسی معین

گلبول

گلبول
دانه های بسیار کوچک و کروی شکل که در خون پیدا میشود و بر دو قسم است: گلبول سفید و گلبول قرمز. گلبول سفید یا گویچه های سفید به دو دسته تقسیم میشوند: 1- یک هسته ای. 2- چندهسته ای: یک هسته ای به یک هسته های کوچک و بزرگ که دارای قطر بین 7 و 10 میکرن و دومی بین 10 تا 15 میکرن است، چندهسته ای هاکه دسته ای از آنها مادۀ اسید دارند و 2 تا 3 درصد گلبولهای سفید خون را تشکیل میدهند روی هم رفته در گلبولهای سفید، چندهسته ای 67 درصد مجموع گلبولهای سفیدند. گلبول قرمز یا گویچه های قرمز بشکل قرصهای مقعرالطرفین و قابل انعطاف اند این گلبولها هسته ندارند ازاین جهت غیرقابل تقسیم و تکثیرند. عمر این گلبولها 50 تا 60 روز است و پس از آن به سپرز جای میگیرند
لغت نامه دهخدا

گلوبول

گلوبول
هر یک از سلولهای موجود در خون جانوران که بدو نوع گلبول های قرمز و سفید موجودند. گلبول های قرمز خصوصا در خون جانوران دارای ماده آهن موسوم به هموگلوبین میباشند. در خون انسان در هر میلیمتر مکعب در حدود 5 میلیون گلبول قرمز وجود دارد. گلبولهای سفید خون بمنزله سربازان و مدافعان خون بدن میباشند و در خون اسنان در هر میلیمتر مکعب در حدود، 7000 گلبول سفید موجود است که برخی از آنها حاوی چند هسته و برخی دارای یک هسته میباشند (گلبولهای قرمز فاقد هسته اند)، غیر از گلبولها در خون ذرات ریزی بنام پلاکت ها موجودند
فرهنگ لغت هوشیار

گلبوی

گلبوی
آنکه چون گل بو دهد معطر: بیاد روی گلبوی گل اندام همه شب خار دارم زیر پهلو. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار

گلبولن

گلبولن
نام هر یک از سلولهای کوچک خون غیر از گلبولهای سفید و قرمز که بتعداد بین 200 تا 300 هزار در هر میلیمتر مکعب خون موجودند و قطر تقریبی هر یک از آنها در حدود 3 میکرن میباشد. این سلولها از عوامل اصلی انعقاد خون هستند بهمین جهت آنها را ترومبوسیت نیز گویند پلاکت
فرهنگ لغت هوشیار

بلبول

بلبول
نام موضعی و کوهی است به یمامه. (منتهی الارب). کوهی است در وَشم از سرزمین یمامه. و گویند آن کوهی است. و برخی آن را کوهی در یمامه از سرزمین بنی تمیم دانند. (از معجم البلدان) (از مراصد).
- یوم بلبول، از جنگهای عرب بوده است. (از معجم البلدان) (از مراصد)
لغت نامه دهخدا

گلبوی

گلبوی
گلبو. آنکه بوی گل دهد:
دِرع بش، آتش جَبین، گنبدسرین، آهن کَتِف
مشک دم، عنبرنفس، گلبوی خوی، شمشادبوی.
منوچهری.
باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم
بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم.
سعدی (طیبات).
دگر با ما مگو ای باد گلبوی
که همچون بلبلم دیوانه کردی.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا