جدول جو
جدول جو

معنی گلابر - جستجوی لغت در جدول جو

گلابر
(گْلا / گِ بِ)
را اول. تاریخ نویس منسوب به بورگنی، در اکسر متولد شده و در سال 1050 میلادی وفات یافته است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گلوبر
تصویر گلوبر
آنکه یا آنچه گلوی جانداری را ببرد، برندۀ گلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
میوۀ آبدار شیرین و مخروطی شکل به اندازۀ سیب، امرود، مرود، امبرود، انبرود، مل، کمّثری، لکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلابه
تصویر گلابه
گل و لای
فرهنگ فارسی عمید
آنکه گلوی جانور یا انسانی را ببرد ذبح کننده: عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره گل سرخیان و از دسته سیبیها که دارای برگهای ساده و کامل و بیضوی شکل است. گل آذینش دیهیم است. میوه اش بر خلاف سیب کروی نیست بلکه دراز گردن و تقریبا بشکل نوعی حجم بیضوی است بطوری که طرف متصل بدم گل باریکتر و طرف مقابلش حجیم تر است. میوه این درخت شکلی را بوجود میاورد که بنام گلابی شکل معروف است. این گیاه اقسام متعدد دارد و تقریبا تمام آنها در آب و هوای معتدل و اراضی پر قوت عمیق میوه ها خوب میدهند. در ایران گلابی نطنز معروف است. معمولا برای تهیه میوه مرغوب از این دوخت آنرا پیوند میزنند و ازدیادش بوسیله قلمه هم انجام میشود کمثری انجاص آرموت ارموت امبرو همرو امرود مرود مرو اربو. کال اربو خج خاخاجه خج سوتی هم تولک تلکا تلکو تولی کا، آنکه گلاب استخراج کند گلابکش: چه خوش گفت آن گلابی با گلستان که هرچت باز باید داد مستان. (نظامی)، رنگ گل سرخ چهره یی صورتی: گلی چو روی عرقناک او گلابی نیست پیاله ای چو لب لعل او شرابی نیست. (مفید بلخی)، قسمی حلوا که در آن برگ گل ریزند (مستعمل در هند)، شیشه ای کوچک و مدور و منقش که در آن گلاب و شراب و مانند آن کنند (مستعمل در هند) : بی خودم از لب مستی که چو آب زمزم غنچه ته جرعه او را بگلابی دارد. (سلیم)، (قالی بافی) قالیهایی که در سر بند بافته شده و به قالی میر معروف است. نقشه آنها بوته های ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را فرا گرفته و از جهت شباهت به گلابی یا بادام باسمهای گلابی و بادامی معروف اند. حاشیه آنها نقشه ای از خطوط راه راه و نقش مو دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گل باب سرشته که بدان دیوار را اندود کنند گل و لای: چنانکه شاهد و معشوقه گلابه برسر عاشق میریزد و در چشم وی میزند تا وی چشم باز نتواند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که گلاب گیرد گلاب کش: هین از ترشح زین طبق بگذر توبی ره چون عرق از شیشه گلابگر چون روح از آن جام سما. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل ابر
تصویر گل ابر
قطعه ابر، تکه ابر
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است، کونه گل (مانند گل سرخ و زرد و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
((گُ))
از جمله میوه هایی که دانه های آن لعاب بسیار دارد و تقریباً به شکل بیضی است، وسیله ای بیضی شکل که مانند توپ از باد پر می شود و از آن در ورزش مشت زنی استفاده می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلابه
تصویر گلابه
((گِ بَ))
گل و لای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
الكمّثرى
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
Flowery
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
fleuri
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
florido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
华丽的
دیکشنری فارسی به چینی
صورتی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
گل کاری کا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
ফুলেল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
ดอกไม้ตกแต่ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
yenye maua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
çiçekli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
華やかな
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
꽃 장식이 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
פרחוני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
blumig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
berbunga-bunga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
पुष्पपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
bloemrijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
fiorito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
floreado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
цветистый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
kwiecisty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گلابی
تصویر گلابی
квітчастий
دیکشنری فارسی به اوکراینی