جنتیانا، گیاهی با ساقۀ بلند میان تهی گره دار، برگ های شبیه برگ کدو و گل های سرخ مایل به کبود که در کوه ها و جاهای نمناک و سایه دار می روید، دم کردۀ ریشۀ آن برای درمان اسهال، سوءهاضمه، کرم معده و یرقان به کار می رود، کوشاد
جِنتیانا، گیاهی با ساقۀ بلند میان تهی گره دار، برگ های شبیه برگ کدو و گل های سرخ مایل به کبود که در کوه ها و جاهای نمناک و سایه دار می روید، دم کردۀ ریشۀ آن برای درمان اسهال، سوءهاضمه، کرم معده و یرقان به کار می رود، کوشاد
مقابل تنگ، گشاده، فراخ، وسیع، کنایه از گشایش، رها کردن تیر از کمان، چلۀ کمان که سوفار تیر را برای رها کردن در آن قرار می دادند، کنایه از رهایی، نجات، برای مثال خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم / به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم (حافظ - ۷۳۸) گشاد دادن: رها کردن تیر از کمان، در بازی نرد، باقی گذاشتن مهره تک در خانۀ نرد
مقابلِ تنگ، گشاده، فراخ، وسیع، کنایه از گشایش، رها کردن تیر از کمان، چلۀ کمان که سوفار تیر را برای رها کردن در آن قرار می دادند، کنایه از رهایی، نجات، برای مِثال خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم / به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم (حافظ - ۷۳۸) گشاد دادن: رها کردن تیر از کمان، در بازی نرد، باقی گذاشتن مهره تک در خانۀ نرد
نام پهلوان پایتخت کیکاووس پادشاه ایران. (برهان). نام پدر گودرز که پسر قارن بن کاوه سپهسالار فریدون فرخ بوده است. (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) : چو بشنید گودرز کشواد تفت شب تیره از کوه سویش برفت. فردوسی. قباد و چو کشواد زرین کلاه بسی نامداران گیتی پناه. فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 87). چاکرانند بر در تو کنون برتر از طوس نوذر و کشواد. فرخی
نام پهلوان پایتخت کیکاووس پادشاه ایران. (برهان). نام پدر گودرز که پسر قارن بن کاوه سپهسالار فریدون فرخ بوده است. (آنندراج) (انجمن آرا) (رشیدی) : چو بشنید گودرز کشواد تفت شب تیره از کوه سویش برفت. فردوسی. قباد و چو کشواد زرین کلاه بسی نامداران گیتی پناه. فردوسی (شاهنامه ج 1 ص 87). چاکرانند بر در تو کنون برتر از طوس نوذر و کشواد. فرخی
شوات. شوار. بوقلمون. سرخاب. شوات. (ناظم الاطباء) : چو هدهد زمین بوسه دادم بشکر سخن رنگ دادم چو پر شواد. سوزنی. و رجوع به شوات و شوار شود، شعله و زبانۀ آتش. (ناظم الاطباء). و ظاهراً در این معنی دگرگون شدۀ شرار است
شوات. شوار. بوقلمون. سرخاب. شوات. (ناظم الاطباء) : چو هدهد زمین بوسه دادم بشکر سخن رنگ دادم چو پر شواد. سوزنی. و رجوع به شوات و شوار شود، شعله و زبانۀ آتش. (ناظم الاطباء). و ظاهراً در این معنی دگرگون شدۀ شرار است
پهن، فراخ، مقابل تنگ، دارای پهنا، قطر، گنجایش، ظرفیت یا وسعت بیش از حد معمول، رها کردن تیر از شست، فتح، تسخیر، گشایش، حمله، با فاصله از یکدیگر، آن که تن به کار نمی دهد، تنبل
پهن، فراخ، مقابل تنگ، دارای پهنا، قطر، گنجایش، ظرفیت یا وسعت بیش از حد معمول، رها کردن تیر از شست، فتح، تسخیر، گشایش، حمله، با فاصله از یکدیگر، آن که تن به کار نمی دهد، تنبل