- گستردنی
- آنچه بر زمین پهن کنند مانند قالی و جز آن
معنی گستردنی - جستجوی لغت در جدول جو
- گستردنی
- لایق گستردن در خور پهن کردن، آنچه بر زمین پهن کنند چون قالی حصیر و غیره بساط: ز زر و زسیم و زگستردنی ندیدند کس چیز جز خوردنی
- گستردنی ((گُ تَ دَ))
- هرآنچه که بگسترانند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Expansiveness
amplitude
Weitläufigkeit
rozległość
обширность
обширність
amplitud
étendue
ampiezza
uitgestrektheid
विस्तार
keluasaan
genişlik
ความกว้าง
বিস্তৃতি
انفراجٌ
بسط دادن، انبساط
پهن کردن، پهن کردن فرش یا بساط در روی زمین، کنایه از رواج دادن، متداول کردن
پهن کردن
کسی که چیزی را بگستراند
لایق گزاردن در خور گزاردن
گسترد گسترد خواهد گسترد بگستر گسترنده گسترده گسترش) پهن کردن منبسط کردن، فرش کردن: بگسترد فرشی زدیبای چین که گفتی مگر آسمان شد زمین، منتشر کردن شایع کردن، افشاندن پاشیدن: بگسترد بر موبدان سیم و زر باتش پراگند چندی گهر، منتشر شدن شایع شدن: چنانک خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شد و بگسترد
پهن کننده منبسط کننده، فرش کننده، منتشر کننده شایع کننده
وسیع، کثیر