- گریس
- روغن، چربی
معنی گریس - جستجوی لغت در جدول جو
- گریس ((گِ))
- روغن، چربی
- گریس
- مادۀ جامد یا نیمه جامد که از چربی های گوناگون و استئارین ها به دست می آید و به منظور روان کردن قطعات صنعتی و جلوگیری از زنگ زدن آن ها به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مکر فریب، چاپلوسی
چهره پردازی
اجتناب، فرار
زیرک، هوشیار
دم شتر، جامه کهنه
اندلسی سر خبال تیهو از پرندگان
نامرد، زیرک هوشیار، نگهدارنده نگهبان داراک خویش، گشن بیکاره گشنی که باردار نگرداند کاسنی، گل استکانی
پارسیی تازی گشته سریش بدخوی
تکه، نواله، لقمه، برای مثال جمله نعمت های الوان بهشت / یک گراس از خوان احسان تو نیست (غضایری - لغتنامه - گراس) ، باقی ماندۀ طعام
فرو ریختن اشک از چشم از شدت اندوه و تاثر
گریختن، فرار، گریختن از برابر کسی یا چیزی
گریز زدن: کنایه از هنگام سخن گفتن یا نوشتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن
گریز زدن: کنایه از هنگام سخن گفتن یا نوشتن از مطلبی به مطلب دیگر پرداختن
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، کرچه، کومه، کازه
فرار، دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی برای مثال کس از داد یزدان نیابد گریغ / اگر خود بپرّد برآید به میغ (فردوسی - ۱/۲۰۶)
آنفلوانزا، بیماری ویروسی واگیردار حاد دستگاه تنفسی که با عوارضی مانند التهاب مخاط بینی، حلق، تب، سرفه، درد پهلو، سینه درد، سردرد، درد عضلانی و استخوان ها به خصوص دست، پا و کمر بروز می کند، مشمشه، انفلوانزا
حلقه ای کوچک و چوبی که برای بستن بار در سر ریسمان می بندند
از ریشه پارسی اروس ویوک دغد خوابگاه شیر
میش
کشته شده
گریس، فریب و خدعه و چاپلوسی باشد
تکه نواله لقمه: جمله نعمتهای الوان بهشت یک گراس از خوان احسان تو نیست (غضایری)
گریختن، فرار کردن
نقب زیر زمین، چاه زندان، خانه کوچک، تالارخانه، کنج بیغوله
نقب زیرزمین، چاه زندان: در خاک چه زر ماند و چه سنگ تراگور چه زیر گریجی و چه در خانه خضرا. (ناصر خسرو)، پاره ای که از چیزی بریده باشند مانند قاچ خربزه و هندوانه و تکه قماش
زکام را گویند که بواسطه سرما و اختلاف هوا تولید می شود و نوع دیگر آن آنفلوانزا می باشد که بیماری سخت و واگیردار می باشد و میکروب آن از راه حلق و بینی داخل بدن می شود و عوارض آن عبارتند از سرفه شدید، سینه درد، خفقان قلب، قی و اسهال
جریب
به آرش ستبرا، رمن (مجموع)، نا ویژه
اشک ریختن، گریستن، سرشک
جریب
آرایش صورت هنرپیشه به طوری که او شبیه شخص دیگری بشود